وامدارِ عبارتِ «از چشم مخاطب»: تجربهی مُرورنویسی برای تئاتر
بهانهی نوشتن متنی بهعنوان «جمعبندی آخرِ سال» این بود که ببینیم تئاترهای امسال چه نقاط و ایدههای درگیرکنندهای برایمان داشتهاند. بااینحال، من بیشتر از آنکه بتوانم دربارهی سالی که بر تئاتر ایران گذشت صحبت کنم و تلاش کنم ببینم چه چیز بااهمیّتی برای من داشته است، دوست دارم از تجربهی مُرورنویسی برای تئاتر صحبت کنم و نشان دهم که مرورنویسی چگونه من را نسبت به تئاتر و کلمهای مثل «مخاطب» حسّاستر کرد. این نوشته تلاش میکند گردشی کوتاه حول محور ایدهی مخاطب/ مرورنویس باشد.
۱. مخاطب تئاتر/ مُرورنویس
از اسفند ۹۷ تجربهی جدی مرورنویسیام برای تئاتر آغاز شد. پیش از آن فقط درکلاسهای نقدِ دانشگاه اینگونه نوشتن را تجربه کرده بودم و راستش را بگویم، از آن بیش از هر فرم نوشتاری دیگری لذّت میبردم. برایم جذّاب بود که دربارهی چیزی که وجود دارد صحبت کنم و سعی کنم نقاط نادیدهاش را کشف کنم و آن کلاسها به بهترین شکل چنین امکانی را برای من فراهم میکرد. اما از زمانیکه مرورنویسی از فضای کلاسی دانشگاهی خارج شد و شکل جدّیتری به خود گرفت، چیزهایی برای من فرق کرد. متوجّه شدم کلاس نقد بیشتر همچون آزمایشگاهی بود که اجازه میداد نَحلههای مختلف نقد ادبی را به بهانهی دیدن نمایش یا خواندن نمایشنامهای بررسی و مطالعه کنیم. درواقع در آن کلاسها چیزی که اهمّیّت بیشتری داشت تئوری بود و نمایشهای روی صحنه بیشتر بهانهای برای یادگیری آنها. در مرورنویسی –لااقل تا آنجا که من فکر میکنم- خود اجراست که ارزشمند میشود و واسطهای چون اصول نقد ادبی بهغیر از زمانی که در تبیین سیاستهای اجرا یا ایدهی فردِ مرورنویس «کاربرد» داشته باشند، آنچنان مورد استفاده قرار نمیگیرند. دلیل آن نیز مشخّص است: ریویو را برای «مخاطب»ی مینویسیم که قصد دارد به تماشای تئاتر بنشیند. درواقع، میتوان مُرور را بهمثابه نوعی توصیهنامه تلقّی کرد؛ آنچه قرار است نشان دهد این است که مخاطبی که تصمیم به تماشای نمایشی گرفته است بهتر است وقت و هزینهی خود را برای کدام اثر صرف کند. بهعبارتدیگر، در مرورنویسی «توجّه ویژه به مخاطب» مهم میشود. حتا میتوان چنین گفت که در مرورنویسی، مخاطب همواره به جزئی از اثری که دربارهی آن مینویسیم تبدیل میشود. برای من فهم این نکته مهم بود چون تلاش میکردم بیشتر اوقات خودم را بهجای همهی کسانی قرار دهم که با من به تماشای اجرا نشستهاند و سعی کنم ببینم دوست دارم آنچه را که روی صحنه میبینم بقیه هم ببینند یا نه، و استدلال کنم که چرا بله، و چرا نه.
۲. مبارزه با پیشفرض ذهنی یا همزیستی مسالمتآمیز با آن؟
اگر مرورنویس هم پیش از هر چیز مخاطب تئاتر است –که هست– همواره همراه با پیشفرضی ذهنی به دیدن هر اجرا میرود. مثل هر فرد دیگری، مرورنویس هم مجموعهای از عادتها و علایق، باورها و تجربیاتی است که خواهینخواهی بر نحوهی برخورد او با هر نمایش اثر میگذارد. بااینوجود، وضعیّت برای مرورنویسی که قرار است دربارهی اجرا بنویسد،کمی متفاوت است. باید برای او مهم باشد که این پیشفرض و مجموعهعادات –که گاهی همچون پردهای ایدئولوژیک چشمها را میپوشاند- مانع از «دیدن» اثر نشود. گاهی اوقات اجراهایی هستند که خود این پیشفرض را برای مخاطب محو میکنند (یا در جهت درستی تقویت میکنند). از اسفند ۹۷ تا اسفند ۹۸ سه اجرا به شکلی مشخّص برای من چنین بودند و میتوانم بگویم به نمایشهای محبوبم در این دورهی یکساله تبدیل شدند: «دوستان کُمُدی»، «خطابه-اجرای پروندهی قتل روزنامهنگار شاعر(امیر مختار کریمپور شیرازی)» و «فرانکشتاین». اجراهایی هم بودند که –بهگمانم– درست همان چیزی بودند که تصوّر ذهنی من بود. زمانهای دیگر امّا، اگر اثری بهنظرم خنثی (یا خالی) میآمد، دشواری تازه آغاز میشد. درگیر این موضوع میشدم که آیا درست است برای نوشتن مُرور، دستبهدامن پیشفرض ذهنیام شوم یا نه. اعتراف میکنم که گاهی با تمرکز بر پیشفرضها مرور نوشتم. البته بهتدریج تلاش میکردم پابهپای «آنچه بهعنوان مخاطب در اجرا میبینم» پیش بروم نه «آنچه من در ذهن خودم از اجرا، در حین تماشای اجرا» میبینم. گاهی حتا به این نتیجه رسیدم که نباید برای اثری مُرور بنویسم. گرچه، شرایط هیچگاه ایدهآل نیست و نمیتوان همهچیز را دقیقاً طبقهبندی و آنالیز کرد و حتا مدام گفت که برای این اجرا و آن اجرا و آنیکی دیگر مرور نمینویسم چراکه لازمهی مرورنویس شدن، مرتّب نوشتن است. این موضوعی بدیهی است که تلاش کردم همواره به خودم یادآوری کنم، گرچه اوقاتی نیز از آن سرپیچی کردم.

«عصاکش کور دگر»، پیتر بروگل، ۱۵۶۸میلادی. تقریباً ۱۵۰ در ۸۵ سانتیمتر. موزهی ملّی، ناپل.
۳. دقیق شدن در عبارت «از چشم مخاطب»
وقتی برای این نوشته دوباره به مرورهایم نگاهی انداختم متوجّه شدم که نوشتههایم سرشار از جملاتی از این دست هستند: «مخاطب احساس میکند که...» و «از چشمِ مخاطب چنین بهنظر میآید که...». این عبارتها دقیقاً بهچه معناست؟ آیا من از مخاطب –بهمعنای عام- و احساسات وی باخبرم؟ دقیقاً نه. اما تلاش میکنم فرض کنم احساسات و نظرات من پیرامون اجرا، دستکم در مواردی با دیگران شبیه است. اما این موضوع همیشه هم نمیتواند برای ارزیابی دارای دقّت کافی باشد. دو موردش را دستکم یادم هست که نمیفهمیدم بقیه چرا از این نمایش بهزعم من «مزخرف» لذّت میبرند (بدیهی است که نامی از این دو موقعیت و اجرا نخواهم برد چراکه دلیلی نمیبینم این نوشته را به نفرتپراکنی مزیّن کنم). اما موضوع همین است: مخاطب یعنی مجموعهای از عادات و علایق و تجربیات مختلف از انسانهای بسیار متفاوت. حتا موضوعات کوچکتری چون خستگی و عصبانیت و خوشحالی موقّتی فرد نیز در چگونه «اجرا دیدن» او تأثیرگذار است. پس چگونه میتوان در یک مرور، مخاطب را یک کلِّ دارای وحدت تصوّر کرد و به این «کل»، توصیهای «کلّی» کرد؟
شاید بتوان فرض کرد که «از چشم مخاطب نوشتن» برای مرورنویس شبیه به بازی است؛ بازی «متعادل کردن امر متناقض»؛ متعادل کردن دوگانهی تناقض در دیدگاههای هر فرد و پذیرش اینکه مرورنویس نیز از تناقض در امان نیست.
مسلّما این بازی همیشه به نفع مرورنویس نیست یا همواره برای مخاطب مفید. اما دقیقاً همین. این یک بازی است.
۴. از مرورنویسی چه آموختم؟
پس میشود گفت مرورنویسی پیگرفتن سیستم مهندسی معکوس است؛ با این تفاوت که تمام فرآیندی که از ته به سر طی میشود تا اثر تئاتریِ روی صحنه و سازوکار آن تبدیل به کلمه شود از فیلتر ذهن ما(مخاطبِ مرورنویس) نیز میگذرد. مرورنویسی اگر برای مرورنویس ارزش و اهمّیت داشته باشد و به عملی مکانیکی و روتین تبدیل نشده باشد میتواند ذهن او را بهتدریج حسّاستر کند و بهتبع آن او را نسبت به چیزی که مینویسد مسئولتر. احساس مسئولیّت معمولاً مرورنویس را در دو سطح حسّی قرار خواهد داد: احساس مسئولیّت نسبت به کلمات و فیلتر ذهنی خود و احساس مسئولیّت نسبت به اجرایی که برصحنه است. دوگانهای که گاهی در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند و گاهی کفهی یکی از دیگری سنگینتر میشود. چیزی که بهعنوان مرورنویس آموختم این است که نوشتن با این دوگانه را مثل بندبازی درنظر بگیرم؛ روی بندی درمیانشان راه بروم و سعی کنم نیافتم. کاری که بسیار سخت است و گمان نمیکنم چندان در آن موفّق شده باشم اما آرزویم این است که مهارت لازم را در آن کسب کنم تا آنوقت، بتوانم بااطمینان بگویم که «منتقد» هستم.
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها