نمایش «اقلیت» فضایی کوچک از صحنهی تالار مولوی را به خود اختصاص میدهد. مستطیلی باریک در کف فضای صحنه و لتهای کهنه و رنگ و رورفته بهعنوان پیشزمینه، بناست تا تداعیگر خیابانی باشند که مانند کمربند دورتادور کرهی زمین کشیده شده است و اقوام و نژادهای مختلف از آن عبور میکنند و هر یک خردهروایت خود را تولید میکنند. نقطهی تلاقی تمام شخصیتها و اتفاقات یک کافه است. کافهای که استعاره از کره زمین است؛ محلی برای تجمع اضداد که در سکون ابدی قرار دارد و تنها محل انفجار است. هدف اجرا نشان دادن فضای متشنج حاکم بر جوامع امروزی است و سعی میکند ملغمهای باشد از تمام نشانههای ظاهری وضعیت اکنون جهان؛ از فقر و گرسنگی گرفته تا انقلابها و جنگهای داخلی و خارجی. رویکرد هجوآمیز اجرا زمینهی طرح مفاهیم بالا در پوششی متفاوت و در بستهبندیای جمعوجور را فراهم میکند. وجه تسخرزن اجرا استراتژیاست که به تبع انتخاب هجویهها اتخاذ شده و منجر به شکلی متفاوت از اجرا میانجامد؛ میزانسنها، تغییر ساختار زبانی، گلچین کردن وقایع پیشبرنده بهجای اتصال منطقی آنها و ساختن تیپهایی که درصدد تخریب خود برمیآیند. اجرا قصد دارد نظام خودبسندهای از نشانهها بیافریند. بدین معنا که هر چیزی در ساحت اجرا از دکور گرفته تا تیپهایی که صحبت آن رفت در سادهترین رابطه علی-معلولی قرار میگیرند و به خودشان ارجاع میدهند، نه به چیز دیگری خارج از جهان اجرا. منتهی از آنجایی که حرکت اجرا در سطح و عمق خود تغییری ندارد، بسط مفاهیم در ذهن مخاطب شروع میشود. اما طولی نمیکشد که همین روند هم مختل میشود چراکه پرداخت اثر توان حمل بار سنگینی که بر دوشش گذاشتهاند را ندارد. برای مثال زبانهای به کاررفته در اثر بیمعنی و تمثیلیاند و به بازیهایی کودکانهای میمانند که تنها تقلیدی از ظاهر آوایی زبانهای واقعی است. یا تیپسازی که به صرف مضحکهای بدل شده است که بعضاً زیادی بالا میگیرد و بهجای هجو نگرشهای تبعیض نژادی، در روابط و لحظاتی دست به بازتولید آنها میزند.
با توجه به معرفی مفصل و متفاوت شخصیت دلقک این تصور پدیدار میشود که بناست تا دلقک پاشنهی چرخش نمایش باشد اما پرداخت ضعیف این شخصیت و محدود شدن اعمالش به کلیشهایترین اعمال یک دلقک مانند جاگلینگ، بالا انداختن شانهها و ناراحتیها و خوشحالیهای بی دلیل، همچنین کمتوجهی به او بر اثر تسلسل وقایع، این امر را ضایع میکند و در نهایت دلقک را منفعلتر از دیگر شخصیتها رها میکند. حتی زمانی که دلقک میتواند در قالب پروتاگونیست قد علم کند، شخصیتپردازی متکدی و بقیهی افراد بهعنوان آنتاگونیست و یارانش و درگیر نشدن این دوقطب، جلوی رشد قهرمان داستان را تا انتهای کار میگیرد و بر منفعل ماندنش دامن میزند.
مرور اجرای «اقلیت»؛ کارگردان: پدرام صمدی
زیاد در کم نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 0
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها