اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی به تبیین نظام اقتصادی در سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی میپردازد. تفسیر جدید این اصل در سال ۸۵ حوزهی مالکیت خصوصی را گسترش داد و آنچه که امروز با «اصل ۴۴» از آن یاد میشود، به همین سیاست خصوصیسازی اشاره دارد. در خلاصهی داستان نمایش آمده است: «خانوادهای متوجه میشوند که از زیر پاهای آنها نفت بالا زده و حالا درگیر خلاص شدن از خانه هستند اما نمیتوانند». از کنار هم قرارگرفتن عنوان اثر با خلاصه داستانی که از اجرا ارائه شده است، ایدهی مرکزی نمایش پیش از ورود به سالن برای مخاطب آشکار میشود: این خانه قرار است نمادی از کشور باشد و اثر با زبان نمادینش دربارهی اصل ۴۴ صحبت کند.
صحنه شامل یک چهارچوب فلزی است که خانه را قاب گرفته. یک میز ناهارخوری در طول کشیده شده است و قفسههای پشت سر، عمق صحنه را محدود کردهاند. نورپردازی اضلاع میز و فریمی که خانه را قاب گرفته با رنگهای آبی و قرمز و سایهروشنها، کیفیتی اکسپرسیونیستی به فضای بصری بخشیدهاند. اجرا متشکل از چند بخش است که عنوان هر بخش پیش از شروع از بلندگوی سالن اعلام میشود. عناوین همچون یک پایاننامه –همان پایاننامه پسر بزرگتر با عنوان اصل ۴۴ که در طول اجرا به آن اشاره میشود- از چکیده آغاز میشوند و همچنین شامل یک الگوی دوگانهی آمیخته از ترس و نفرت هستند.
نمادهای اجرا به خانه محدود نمیماند؛ مادر مریضی که در اتاق مجاور زجر میکشد و پدری که سالها پیش خانه را ترک کرده هم به اثر اضافه میشوند. پسر بزرگتر در برابر واگذاری خانه به سازمانی که قصد خرید آن را دارد، مقاومت میکند چرا که آن را حق مادر میداند و پسر کوچکتر که از فقر خسته شده، سعی دارد او را برای فروش راضی کند. کوچکترین فرزند هم حیران در این بین، گاه با برادر بزرگتر همراه میشود و گاه با برادر کوچکتر. مقاومت عقیم برادر بزرگتر که راهکاری برای خروج از این وضعیت ندارد، بیشتر به لجبازی میماند و همراهی برادر کوچکتر با آن سازمان، خیانتی برخواسته از راحتطلبی است تا تصمیمی منطقی برای حفظ منافع خانواده. همهی اینها نامزد برادر بزرگتر را فراری میدهد، خانه را به سمت ویرانی پیش میبرد و در نهایت منجر به کشتن مادر به دست کوچکترین فرزند میشود. تمام انرژی این روایت تنها صرف بازگشایی رمزهایی که در قالب نمادهایی آشنا چون خانه (کشور)، مادر (هویت و ارزشها)، نفت (سرمایه و منابع) و... میشود و این نمادپردازی به خلق موقعیت ثانویهای منجر نمیشوند که قصد تحلیل منطقی موضوع اثر را داشته باشند و صرفاً ابزاری برای اعلام احساس انزجار، بدون نام بردن مستقیم از آن، باقی میمانند. این برخورد احساسی با سوژه، استفاده از نمادپردازی را به صرفِ راهکاری برای فرار از ممیزی تنزّل میدهد و اجرا را به پروپاگاندایی بدل میکند که «از خصوصیسازی نفرت دارد اما از حرف زدن در اینباره هم میترسد».
مرور نمایش «اصل ۴۴ قانون اساسی»؛ کارگردان: مریم اسماعیلی
تنفر و ترس نویسنده: طهماسب مهدوی

رای منتقد: 1
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها