آئورا نه اقتباسی از رمان فوئنتس که کلاژی از افسانه های تبای سوفوکل است.
دراماتورژیِ اجرا به گونهای بود که داستان ادیپ و آنتیگونه را پس وپیش به تصویر میکشید. این عمل، پرمخاطره و در عینحال هوشمندانه است. بحران آن برمیگردد به اینکه به شدت روایت را مخدوش میکند و پراکندگیای که برای ذهن مخاطب به بار میآورد موجب دور شدنش از اجرا میشود. هوشمندی هم منوط بر این پیشفرض است که داستان نمایشنامه بهقدری آشناست که بیشتر تماشاگران اثر دستکم یکبار آن را شنیدهاند؛ که در اینصورت فرصتی برای جولان دادن کارگردان پدید میآید. با اینحال نوک زدنهای جسته وگریخته به متن جاهای خالیای را در اجرا بهوجود آورده بود که تصویر و موسیقی هم جبرانش نمیکردند. زمان زیادی از اجرا عجین شده با موسیقی بود؛ موسیقیهای فولک ایرانی وزبانهایی دیگر شبیه به آواهای باستانی وآیینی. موسیقی در هرحالتش فضاساز و محرک تخیل است. اما زمانی که بیشترین زمان اجرا و کنشها و واکنشها معطوف به فرم موسیقیایی هستند کافی نیست که موسیقی تنها عنصری حجیم باشد برای پر کردن فضا و نیاز است تا بخشی از درام باشد. زمانی این امر شکل میگیرد که نتوان اعمال صحنهای، کنشها و رویدادهای متن واجرا را از هم تفکیک کرد و نبود یکی لنگ گذاشتن دیگری را منتج شود. در آئورا اما، این مورد هم همانند رجوع به نمایشنامه جسته وگریخته اتفاق افتاده بود. در بعضی صحنهها تفکیک کنش صحنهای از موسیقی ممکن نبود و در بیشتر صحنهها تنها وظیفهی فضاسازی به موسیقی محول شده بود. این گپ در اجرا ناشی از عدم شناخت صحیح روند اتفاقات صحنه است که این نیز خود ناشی از کنارهم چیدن تکهپارههای روایت است که بعضاً جای درست خود را پیدا نمیکنند و همچنین گرتهبرداری از الگویی پیشینی و سبقهدار است که تکرارش تنها پر کردن چوب-خطهای تجربه را بهدنبال دارد. اگر هم بنای وظیفهی موسیقی را فضاسازی بدانیم، میتواند درست عمل کند، با احتساب اینکه عوامل دیگری که در ساخت وپرداخت اجرا نقش دارند درست کار کنند. طراحی صحنه در بخشی که صحنه وپشتصحنه را توسط دروازههایی شبیه به مهبل جدا کرده بود همسو با اجرا بود. اما وجود برخی عناصر مانند توالت فرنگی در مرکز صحنه چیزی است که تا به انتها هم درک نمیشود وکاربرد دراماتیک هم ندارد. عامل دیگر، همشکل نبودن اجراگران بود. سطوح اجرایی متفاوت در دریافت وانتقال انرژی، حواله دادن عواطف بازی به موسیقی-که خودش در بستری سست قرار گرفته است- و فرم ریختاری متفاوت باعث شده بود تا شبکهی انرژی مورد نیاز این دست اجراها، که شکلی ارگانیک و آیینی به خود میگیرند وتمایل به کشیدن تماشاگر در خود دارند، بین خودِ اجراگران و درنتیجهی آن بین اجراگران و مخاطبان شکل نگیرد.
با تمام این اوصاف وجود تابلوهایی که به کمک بدن اجراگران و در خلال میزانسنها شکل میگرفت، قطع و وصلهای اجرا به وسیلهی خطاب قرار دادن تماشاگران و وجود شمایل مراسم آیینی نقاط عطفی بودند که کفه ترازو را متعادل نگه میداشتند.
مرور اجرای «آئورا»؛ کارگردان: محمد مجد طاهری
موسیقی برای خواب نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها