«آواز قو» نوشته آنتون چخوف قصه پیرمرد بازیگریست که یک شب پس از اجرا، پشت صحنه در مستی خوابش برده است و وقتی بیدار میشود؛ خود را در سالن تنها مییابد. در این خلوت او با زندگی خود مواجه میشود که با وقف تئاتر کردنش، در این سن نه منزلت اجتماعی دارد و نه سروسامانی. اثر کاملا وابسته به متن پیش میرود و تنها در جایی که (احتمالا با نگاهی به نمایشنامه اقتباسی محمد رحمانیان از همین متن) به نویسندهای جوان و گمنام (چخوف!) اشاره میکند، کمی از متن فاصله میگیرد. این چنین اثر سعی دارد خوانشی بسیار «وفادار» به متن ارائه دهد.
این وفاداری اما به نظر میرسد که با بازخوانی واو به واو نمایشنامه چخوف، به پاشنه اشیل اثر بدل شده است. «آواز قو» چخوف به واسطه استفاده از متون ادبیات نمایشی (لحظههایی که واسیلیچ، بخشهای مختلفی از نوشتههای شکسپیر را اجرا میکند) به کمک جایگاه این آثار در تاریخ هنر، نسبت روشنی با دوره زمانی خود برقرار میکند. برای مثال وقتی واسیلیچ با حسرت از اجراهای باشکوه و پرطمطراق نمایشنامههای شکسپیر یاد میکند و در مقابل به معمولی بودن موقعیت نمایشی نوشته چخوف طعنه میزند، این دوگانه شاهکار۱/تجربه نو شکل میگیرد اما امروز که در تئاتر ایران چخوف (حتی بیش از شکسپیر) کانون توجه است، اجرا چنین موقعیتی برای مخاطب نمیسازد.
این امر در دیگر تمهیدات کارگردان هم به قوت خود باقیست: این میزان تکیه بر نمایشنامه، انتخاب سالن قاب صحنهای و انتخاب لحن تئاتریکال در بدن و بیان بازیگران که حتی در تفکیک لحظههای نمایش در نمایش از باقی اجرا هم تغییری نمیکند؛ همگی مطابق سنتیترین انتظارات مخاطب امروز از تئاتر است و واسیلیچ با حسرت از اجراهایی یاد میکند که در همین لحظه یکی از آنها روی صحنه جاریست. این چنین موقعیت مرکزی نمایشنامهای که اجرا تمام تلاشش را برای «وفاداری» به آن میکند، در فقدان دراماتورژی متناسب با دوره زمانی اجرای اثر، مختل میشود و اجرا در بازنمایی مضمون نمایشنامه ناکام میماند.
در مقابلِ آن چه روی صحنه جریان دارد، پیش از ورود به سالن، با انتخاب سعید پورصمیمی برای نقش واسیلیچ و تاکید بر «پنجاه سال سابقه بازیگری» و «حضور او روی صحنه پس از هفده سال» در یکی از تیزرهای نمایش؛ ظرفیت استفاده از وجوه اشتراک واسیلیچ حاضر در نوشته و پورصمیمی حاضر روی صحنه برای ملموس کردن موقعیت و بسط مضمون فراهم شده است اما در طول اجرا، کارگردان از آن هم بهرهای نبرده است.
معالوصف از کنار هم قرار دادن دو متن حاضر در این اثر (نمایشنامه و اجرا)، متن متاخر را –بدون در نظر گرفتن فاصله میان دورههای زمانی خلق دو اثر- تابعی با تناظر یک به یک از متن مقدم مییابیم و همین امر باعث شده که اجرا برخلاف نوشته، در مواجهه با دوره زمانی خود عقیم شود.
۱- Masterpiece
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها