اجرای بودن بدون کلام و محدود به حرکات بدنی مابین ارتباط دو اجراگر زن و مرد شکل میگیرد. احتمالاً میتوان سویههای کشف خود در تعامل خود و دیگری را به آن نسبت داد. زیرا اجراگران با وجود بودن در یک صحنه جدا از هم حرکت میکردند و پس از مدتی به تناوب به یکدیگر نزدیک و متأثر از هم حرکت میکردند. اجرا در صحنهای با کفپوش سفید که از یک سمت به دیواری سفید و از سمت دیگر به تماشاگران محدود میشود اتفاق میافتد. شروع اجرا با اجراگر مرد است با فاصلهی کمی از دیوار انتهایی به شکلی وسواسی حرکات و بدن خود را وارسی میکند. گهگاه صدای نویز مانندی اجرا را همراهی میکند.
اجرا خود را در سادگیاش خلاصه میکند. بعد از صحنهی سفید و خالی که تنها با نورهای زرد تاریک و روشن میشود چیز دیگری که توجه را به خود جلب میکند لباسهای بیآلایش با تم رنگی نارنجی است که در تنِ اجراگران دو نقطه مشخص و انرژتیک را از نظر بصری میسازد. سادگی مورد نظر اجرا در کیفیت حرکات و ترتیب چیدن آنها در کنار یکدیگر هم به چشم میخورد. عمدهی حرکات با شدتی کم و سرعتی معمولی، محدود به یک یا دو عضو انجام میگیرند؛ به استثنای بخش کوتاهی از حرکات مرد در اواسط اجرا. این اجرا در قیاس با نمونههای مشابهش در سطحی به محاذی تماشاگر حرکت میکند. تحدید حرکات به سادگی و تعداد اندک، اجرا و اجراگران را در موقعیتی اینهمان با تماشاگر قرار میدهد اما ارضا کننده نیست. مادامی که ساحت حرکت به ویژه حرکات به اصطلاح پستمدرن برای اجرا انتخاب میشود بخشی از فعالیت تماشاگر از او سلب میشود و این بخشِ تفسیرگر اوست. در واقع تفاسیر از حرکات و چیدمان آنها بهقدری گسترده است که قابل انتخاب و تطابق نیست؛ انگاری وجود ندارد. پس انتظار میرود اجرا در سطحی دیگر خودنمایی کند و خود را موقعیتی ایدهآل قرار دهد تا دستکم از نظری بصری رضایت بخش باشد. چنین تمهیدی در آخر اجرا هنگام سایه بازی اجراگران به کار گرفته میشود اما دم دستی بودن ایده مانع از درست کار کردن آن میشود. عنصر دیگری که وجود دارد تکرار حرکات است. گاهی بعضی حرکات دچار تکراری بیرویه میشوند که در پس خود نوعی معنادهی به وجود میآورند. برای مثال بالا و پایین رفتن مکرر سر، به مرور تداعیگر شکلی از حرکات روزمره در ذهن مخاطب است و در پس خود دال بر مدلول تأیید میشود. در بستر معنا گریزی که وصف آن رفت نور تاباندن به یک معنا سمت و سویی به اجرا میدهد که ممکن است مخاطب را گمراه کند.
در نهایت اگر اجرا را در ذهن خود به حضور تنها دو بدن و حرکات دینامیکی آنها تقلیل دهیم تأثیری ژرفتر از آن دریافت میکنیم تا آنچه در بدنهای کمتر رقصنده و بینظمی اتصال نقاط اجرا به منصهی ظهور میرسد.
مرور اجرای «بودن»؛ کارگردان: بارا زیگفوس دوتیر
بدنهای آشنای بیگانه نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها