مردی با کولهباری از راه میرسد؛ با دستهگلی به دنبال قبری میگردد. اما قبرستان قدیمی تبدیل به پارک شده و نشانی از قبر نیست. مرد شمعی وسط صحنه روشن میکند و شروع میکند به سخن گفتن با معشوقی که جایی در همین پارک خاک شده است. «چنور» واگویههای یکساعتهی مرد است با معشوقی که سالها پیش از دست رفته و بازگشت مرد از سفری طولانی، بهانهی اجراست برای سِیرکردن در خاطرات او.
یک نیمکت در سمت راست و یکی در سمت چپ. چمنهایی که انگار از میان سنگها بیرون زدهاند و درخت زردی به شمایلِ یک دست، در انتهای صحنه است. مرد از ابتدای اجرا شروع میکند به بازگوییِ خاطراتش با معشوق. به اینکه سالهای دوری را چگونه در شوروی گذرانده و چگونه معشوقش را را از دست داده است. مرد گاهی نقشِ معشوق را بهخود میگیرد و از زبان او حرف میزند و گاهی نقشِ مامورانِ اطلاعاتی شوروی را. در تمامِ این اجرای یک ساعته، مرد مدام در حالِ بازگویی است. در وضعیتِ تنهایی مرد در پارک/قبرستان، کلماتاند که بیپروا سعی میکنند خلاء آدمهای دیگر را پر کنند و آنها را به صحنه بکشانند. در حالی که بدنِ تکوتنهای بازیگر روی صحنه امکانات فراوانی برای بازی پیش رو میگذارد، اجرا این امکانات را به نفعِ پرگوییهای اطلاعاتدهنده کنار میگذارد. حجمِ زیادِ این کلمات که گاه با زمزمههای مرد و گاه با فریادهای خشمآلودش به سمت تماشاگر پرتاب میشود، بدل به فریادهای مُردهای میشوند که با انواع و اقسام صنایع ادبی تزئین شدهاند اما نمیتوانند تاثیری بگذارند؛ مرثیههایی که مرد برای معشوق میخواند و حتی صحنههای دیالوگ با ماموران و تکگوییهای شاعرانهی مرد در انتهای اجرا، مثالهاییاند که با تکیه بر کلامِ صرف، توانی برای فعالکردنِ پتانسیلِ بدن بازیگر باقی نمیگذارند. در همین راستا، اشارات به کودتای ۲۸ مرداد و سرخوردگیهای سیاسیِ پس از آن هم که اجرا سعی میکند با تزئینات کلامی، بار احساسیِ آن را منتقل کند، بدل به مسئله نمیشوند.
اجرای «چنور»، از متنِ شاعرانه و پرطمطراق آن و حجم زیاد اطلاعاتی که میخواهد حتماً به مخاطب منتقل کند، تا مغفولماندنِ همهی پتانسیلهای صحنهای برای اجرایی تکبازیگره، خیلی زود از رمق میافتد. سازوکارِ اجرا فاقد ظرافت لازم برای نقبزدن به امکاناتیاند که مونولوگ میتواند در اختیار قرار دهد و هیچ پیشنهاد مضافی برای فرم اجراییاش نمیدهد. در نهایت آنچه گُم است، رویکردی اجرایی به نمایشنامهی تکنفرهای است که ایدهای برای روی صحنهآمدن ندارد. حرف است و حرف.
مرور اجرای «چنور»؛ کارگردان: قطبالدین صادقی
واگویههای مردِ مفلوک نویسنده: قاسم نجاری

رای منتقد: 0.5
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها