تئاتر «چیزهای سرد» به نویسندگی و کارگردانی رامین اکبری آخرین اجراهای خود را در سالن پلتفرمِ مجموعهی عمارت روبهرو پشت سر میگذارد. اجرا در سه صحنه اتفاق میافتد. در تابلو اول آدمها بدون اینکه کلامی با يكديگر رد و بدل كنند درگیر روزمرگیهایشان هستند. آنها میآیند و میروند بدون اینکه متوجه حضور دیگری باشند. هر يك از آنها به كارهاى روزمره خود میرسند و در نهایت خانه را ترک میکنند. در تابلو دوم فضا به طور کامل تغییر میکند. همان آدمها این بار با مونولوگهایشان ما را مخاطب قرار میدهند. در این صحنه دیگر آدمها برای یکدیگر غایب نیستند. حضور دارند اما با این حال مناسباتى بینشان شکل نمیگیرد. محتوای مونولوگها تقریباً یک موضوع را نشانه گرفتهاست. آنها در مورد رنج انسان از نقص و ناتوانی و در جایی مشخصاً دربارهی بیماری صحبت میکنند. تابلو سوم نیز بسیار متفاوت از دو تابلو قبلیاست. در این صحنه موقعیتی به واسطهی دیالوگ برای ما شرح داده میشود. حالا تمام آن آدمها در دامنهای از روابط گنجانده میشوند. آنها اعضای یک خانوادهاند که در تدارک مراسم ترحیم برای مادر از دنیا رفتهشان هستند. اما این مادر نیست که حائز اهمیت است. بلکه چگونگی برگزار شدن مراسم محور گفتگوی آنهاست. اجرا با آمدن مهمانها -مهمانهایی که نامرئی هستند- و استقبالی که اعضای خانواده از آنها میکنند پایان میگیرد. استقبالی که به شکل اغراق شدهای کُند و از ریخت افتادهاست.
طراحی صحنه و لباس همه تداعیکنندهی فضایی کاملا رئالیستی است. حتى نور صحنه از لوسترهايى كه جزء دكور به حساب میآیند تامين میشود. با وجود اینکه به نظر میرسد پلتفرم به خصوص از حيث اندازه و جاگيرى تماشاگران برای چنین اجرایی مناسب نباشد -مخصوصاً با حضور هشت بازیگر روی صحنه- اما در این اثر میتوان رابطهای میان اجرا و سالن یافت. شاید بتوان گفت پلتفرم برای مخاطبان نیز به یک خانه تبدیل میشود و تقریباً فاصلهای بین صحنه و مخاطب وجود ندارد و او نیز جزئی از این روزمرگی، مونولوگ و مراسم ترحیم است. اما این اتفاق منجر به این نشده که مخاطب تمام و کمال با اثر ارتباط برقرار کند. هر چقدر شکل ظاهری کار معنادار و تفسيربرانگیز است –حرکت از اجرایی که مطلقاً تصوير يك زندگى روزمره است تا رسیدن به مونولوگ و پایان گرفتن با دیالوگ- آنچه که هستهی مرکزی اثر اطلاق میشود مجهول است و ایدهها از ارتباطی ارگانیک برخوردار نیستند. در واقع بیشتر از اینکه بشود ایدهی کلی کار را فهمید میتوان آن را حدس زد. شاید این حلقهی مفقوده به آنچه که در صحنهی دو میگذرد برگردد. صحنه به صورت مستقل کامل نیست و در عین حال ارتباط محکمی با دو صحنهی قبل و بعد خود ندارد. برخلاف صحنهی یک و سه که هر کدام به خودی خود کامل هستند و میتوانند اجراهایی مجزا باشند. در نهایت «چیزهای سرد» در ارتباط برقرار کردن با مخاطب نیز سرد برخورد میکند و به نظر میرسد پیاده شدن تمام ایدههای کارگردان، در اولويت است نسبت به اینکه آنها در چه ارتباطی با یکدیگر هستند.
مرور اجرای «چیزهای سرد» کارگردان: رامین اکبری
آدمها، این «چیزهای سرد» نویسنده: مهین بهزادی مهرداد

رای منتقد: 0
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها