در جهانی پسا-آخرالزمانی، پدربزرگ، پدر و سه فرزندش در پناهگاهی زندگی میکنند و ناچارند برای زنده ماندن شکار و غارت کنند. پناهگاه جایی است که آنها را از «موج» در امان میدارد. موجی که سرآغاز پایان جهان است و مرگ و ناشناختهها را به دنبال خود آورده. یکی از پسرها متوجه میشود زنی که برای تنازع بقا گروگان گرفتهاند میداند که چطور با استفاده از موج میتواند زمان را به عقب بازگرداند. زن سعی میکند با فریفتن پسر، جانش را با فرمول بازگشت به گذشته معامله کند.
نمایش کرونوس (که در واژه به معنای زمان است) از ساختار دایرهای زمان کمک میگیرد تا به جلو یا عقب حرکت کند و بتواند سرنخهای بیشتری به مخاطب برای باز کردن گرههای داستانی بدهد: توضیح سازوکار ویرانشهری که به دلایل ناشناخته پدید آمده و اینکه چطور به تسخیر مردان درآمده و از هر حیات دیگری خالی شدهاست. اما مسئلهی اصلی اجرا گویی بیش از پردهبرداری از اسرار ماجرا، ستایش مفهوم مردانگی است. کرونوس روایتگر جهانی است که در آن زنان هیچ جایی ندارند و به موجوداتی افسانهای و ماشینهای تولیدمثل تقلیل یافتهاند. فضای سلطهگری مردانه در سراسر فضای اجرا منتشر شده؛ حتی حضور فیزیکی یک زن نیز در بخش نهایی اجرا به آن کمکی نمیکند؛ چراکه در انتها مشخص میشود این زن یکی از برادرانی بوده که بر اثر تشعشات موج تغییر جنسیت داده و به عنوان گروگان به پناهگاه آورده شده؛ زن که پیشتر مرد جنگاوری بوده حالا با دست بریده و بیدفاع به انحصار مردانی درآمده که برای بدنش نقشه میکشند. پسر کوچک خانواده که پیشتر بابت ضعف جسمانیاش موردتمسخر برادران و پدربزرگش قرار گرفته بود از زن بهرهی جنسی میبرد، او را بارور میکند و در انتها به همراه باقی اعضای خانواده به قتل میرساند و به این ترتیب «مردانگی»اش را اثبات میکند.
نمایندهی زنان این جهان پست آپوکالیپتیک (حتی با چشمپوشی از این مسئله که مردی است و بر اثر امواج ناشناخته در بدن زنانه گرفتار شده) تنها دروازهای برای ادامهی حیات مردان است. با دستها و پاهای بسته و زنجیر شده صبر میکند تا برای جسمش تصمیم گرفته شود تا خودش را تسلیم آنها کند. انعکاس این رابطهی سلطهگری و سلطهپذیری علاوه بر سیر داستانی در زبان شخصیتها نیز به وضوح قابل تشخیص است. در جایی از نمایش یاف، پسر کوچکتر به زن اسیر میگوید قرار است مادربزرگ، مادر و همسرش شود.
کرونوس قرار است روایتی از زمان و خوانشی از آینده باشد؛ اما چه در محتوا و چه در سیر داستانی لبریز از شهوت گذشته و ارتجاع است: مردان خشنی که جهان را اداره میکنند و پیکر زنانه را ابزاری برای دستیابی به گذشته و آینده میدانند. اجرا آکنده از اشارات ضمنی و علنی جنسیتزدهای است که قرار نیست لایهی عمیقتری در معنا ایجاد کنند؛ بلکه انگار وجود دارند تا نمایش کرونوس را تبدیل به پلتفرمی برای تبلیغ نرینگی کنند.
مروری بر نمایش «کرونوس» به کارگردانی علی صفری
ویرانشهر مردانه نویسنده: بهاران اقبالزاده

رای منتقد: 1
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها