در برداشتی از نمایشنامهی «شاه میمیرد» نوشتهی «اوژن یونسکو»، ژولیت، ملکه مارگریت، نگهبان، ملکه ماری و دکتر، مشغول ساخت قصری هستند که قرار است هیچوقت به سرانجام نرسد. همگی باور دارند شاه ـ برانژه ـ تا ساعاتی دیگر میمیرد.
صحنه ساختمانی نیمهکاره و پرجزئیات است؛ از کلنگ و بیل گرفته تا کپهای شن و ماسه و بتونیر و دستگاه جوش و برش. به غیر از شاه همگی با بدنهایی ناتوان و کُند که به سختی حرکتشان میدهند، مشغول کار میشوند. آه و نالههای فراوان آدمها حین کار نشان از فرسودگی ناشی از کار زیاد دارد. اعوجاج بدنها در اثر تکرار کار فرسایشی آنها را بدل به ماشینهای قراضهای کرده است. هرچند به طور عملی کاری را جلو نمیبرند. گاهی دیوار کوتاهی میسازند و بعد خرابش میکنند. به عبارت سادهتر در یک دور تا ابد تکرارپذیر قرار دارند که به نظر راه خلاصی از آن نیست.
در علم زمینشناسی فراکتال شکلی است دارای بخشهای مختلف که هر یک به نوعی به کل مجموعه شباهت دارد. همچنین آن را هندسه ـ خط یا سطح بسیار ناصاف و پرپیچ و شکن معنی کردهاند. در «فراکتال» کمی به معنای زمینشناسی کلمه نزدیک میشویم. هرچند با بخشهای متفاوتی در مجموعه سروکار نداریم. همگی در نهایت به یک بدن واحد میرسند.
همه به جز شاه، لباسهای سیاه و یک تکه پوشیدهاند. با گریمهای اغراقآمیز ـ دور چشمها سیاه و لبها قرمز و باقی صورت سفید ـ حرکات بدنی و بیانی غلوشده در نهایت نمیتوان خط مرزی دقیق بین آدمها رسم کرد. از این منظر فراکتال بودن نمایش کمی دچار ابهام است. از سوی دیگر، با سطحی ناصاف و پرپیچ و شکن چه در سطح روایی و چه اجرایی روبهرو نیستیم. همگی در یک میزانسن مشخص و خطکشیشده در فضاهای مختلف صحنه میچرخند. کارهای مشخص و تکرار شونده انجام میدهند و هیچ لحظهای وجود ندارد که این مسیر را دچار انحراف کند. حتی حضور شاه و مرگ او در پایان نمایش، باعث نمیشود آنها مسیر دیگری انتخاب کنند. همچنان کار بیحاصل و بیهودهی ساخت قصر را انجام میدهند.
در جهان «فراکتال» مردمی که کار میکنند، درباریان قصرند. ملکه و نگهبان و دکتری که به شاه نزدیکاند. این مسأله کمی اغراقآمیز به نظر میرسد. همانطور که بدن و بیان بازیگران چنین عمل میکند. جدای از اینکه بخواهیم تعریفی مشخص از تئاتر ارائه دهیم، انتخاب این شیوهی اجرایی چقدر معاصر است؟ انتخاب درباریان به عنوان کسانی که کار میکنند در دریافت اینکه کار فرسایشی بدن را از شکل میاندازد اختلال ایجاد نمیکند؟ به این دلیل که کار به مفهوم سیستم تبدیل انسان به شیء مختص مردم است.
«فراکتال» از نظر چینش بازیگران و میزانسهای تکرارشوندهاش دقیق است. به طوری که چشم مخاطب مدام میگردد و بیآنکه خسته شود کسی را دنبال میکند. امّا چند صحنهی بیمقدمه، مثل مبارزهی ملکه مارگریت و ملکه ماری یا ناتوانی در فریاد کشیدن پشت میکروفنی که کارگردان به یکی از بازیگران میدهد، بیشتر از آنکه معنایی اضافه کنند، یا تکرار مکرراتاند یا گنگ و نامفهوم.
مرور اجرای «فِراکتال»؛ کارگردان: مهدی سقا
مسألهی نامفهوم کار نویسنده: حسین نیرومند

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها