اگر فردی حتی برای یک بار به تئاتر رفته باشد، احتمالا به چنین پرسشی فکر کرده است: «من چرا به تئاتر میروم؟» جواب هر فرد، احتمالا متفاوت است. شاید هم جوابهای شبیه به همِ بسیاری را بیابیم. هرکدام از این جوابها میتوانند به نوعی درست باشند. اما، درواقع، بیش از اینکه جواب اهمیت داشته باشد همین پرسش است که دارای ارزش و اهمیت است. پس بگذارید یک بار دیگر تکرارش کنیم: «ما چرا به تئاتر میرویم؟»
«اثر پرتوهای گاما بر گلهای همیشهبهار» این پرسش را با چندین علامت سوال در انتهای آن در ذهن مخاطب پررنگ میکند. با ورود به سالن با دکوری پرجزئیات مواجه میشویم. مشاهده میکنیم که به معنای واقعی کلمه و به شکلی افراطی، یک خانه بر روی صحنه بازسازی شده است. این بازسازی چنان افراطی است که حتی میشود لکههایی را که به دقت و به منظور کهنهکاری بر لتهها رنگ شده است را هم دید. درواقع، میتوان گفت که این «خانه» نشانگر صورتِ نمایشیِ تیپیکالی از یک خانه است. همراستا با این دکور بسیار پرجزئیات تیپیکال، بازیها نیز به سمت بازنمایی تیپیک از کاراکترها هدایت شدهاند؛ بازیگر نقش مادر از الگوی کلیِ کاراکترهای مادرِ شکستخوردهی نمایشنامههای آمریکایی تبعیت میکند، بازیگر نقش معلم علوم مدرسه به نمونهایترین شکل ممکن تصویری از فردی همجنسخواه ارائه میدهد و همینطور دیگر بازیگران نیز در بازنمایی این نمونههای نوعی گرفتار شدهاند. بنابراین، در این نمایش بازنمایی به شدیدترین شکل و نمونهینوعیترین صورت آن جریان دارد.
این رویکردِ اجرایی نمایش که بیشباهت با رویکرد فرمی سریالهای تلویزیونی نیست بسیار کهنه است. هیچ تمایزی در هیچ عنصری از آن دیده نمیشود. پس، تعدادی از مخاطبان احتمالا از خود میپرسند که «چرا من باید این اثر را در سالن تئاتر ببینم زمانی که نمونههای شبیه به آن و حتی بهتر از آن هرروز از تلویزیون پخش میشود؟» برای این دسته از مخاطبان، این نمایش بیارزش است. هیچ اثری از ذات تئاتر، که آگاهیبخشی به مخاطب بر مبنای حضورِ بدنها بر صحنه و در سالن(مکان) است مشاهده نمیشود.اما تمام مخاطبان اینگونه فکر نمیکنند. برای تعدادی دیگر رفتن به تئاترکارکردی مشابه رفتن به سینما یا دیدن تلویزیون دارد. این مخاطبان میخواهند با نمایش سرگرم شوند، بخندند، اشک بریزند و سپس از سالن بیرون بیایند و زندگی هرروزهی خود را از سر بگیرند. ایشان احتمالا از تماشای «اثر پرتوهای گاما...» لذت ببرند.
البته توقع مخاطب از چگونه اجرا شدنِ یک نمایش را مکان/تماشاخانه نیز تعیین میکند. از ابتدای ورود به تماشاخانهی سپند با رنگ قرمز مواجه میشویم. دیوارهای قرمز، سقف کاذب قرمز، لباس فرم کارمندانْ با جزئیات قرمز. حتی تمام صندلیهای جایگاه تماشاگران از مخمل قرمزاست. تمام این نشانهها به گونهای با «اثر پرتوهای گاما...» ارتباط مییابند. گویی عامدانه نوعی هیجان آنی بر تمامی فضا جریان یافته است تا مخاطب را به سوی تاثیری تماما حسی از آنچه بر صحنه در جریان است، سوق دهد؛ تاثیری که بهجای آگاهیبخشی و تفکر نشسته است.
گرچه «اثر پرتوهای گاما بر گلهای همیشهبهار» نمایشی است که تنها میتوان از آن انتظار سرگرمی داشت و بس، از یک جهت میتواند دارای اهمیت باشد؛ از این جهت که به مخاطب تلنگر بزند تا به این پرسشِ «من چرا به تئاتر میروم؟» فکر کند و بهتبع آن به پرسش دومی بیندیشد؛ این پرسش که جایگاه او به عنوان یک تماشاگر در تئاتر چه معنایی میتواند داشته باشد.
مرور نمایش «اثر پرتوهای گاما بر گلهای همیشهبهار»؛ کارگردان: مهتاب نصیرپور
تماشاگر بودن. تماشاگر ماندن نویسنده: مهسا شیدانی

رای منتقد: 1
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
BryantGow 21 ماه پیش ( ساعت 2 : 40)
Hi, integre.reviews
I've been visiting your website a few times and decided to give you some positive feedback because I find it very useful. Well done.
I was wondering if you as someone with experience of creating a useful website could help me out with my new site by giving some feedback about what I could improve?
You can find my site by searching for "casino gorilla" in Google (it's the gorilla themed online casino comparison).
I would appreciate if you could check it out quickly and tell me what you think.
casinogorilla.com
Thank you for help and I wish you a great week!
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها