غلامرضا خوشرو مشهور به «خفاش شب» یکی از مشهورترین قاتلین زنجیرهای ایران بود که ماجرای قتلهایش در دههی هفتاد رسانهای شده و اسطورهای ترسناک از او ساخته بود. اجرای «غلامرضا لبخندی» به کارگردانی کهبد تاراج که در تماشاخانهی استاد سمندریان روی صحنه میرود، روایتی از زندگی «خفاش شب» است.
پیکانِ مشهورِ قاتل روی صحنه است. نصف شده، نیمهی جلویی آن سمت راست و نیمهی عقب در سمت چپ صحنه. چندین نفر با صورتهای سفید روی صحنه حرکت میکنند. میشود حدس زد که آنها قربانیان قاتلاند. روی صندلی راننده، غلامرضا نشسته است. سپس مرد عجیبی وارد صحنه میشود. با صورت، موها و کتوشلوار سفید و دفتر به دست میگوید به تماشاگران میگوید «آیا تا به خودتان را مرور کردهاید؟» و اجرای «غلامرضا لبخندی» شروع میکند به مرور زندگیِ قاتل و چندتا از قربانیاناش.
بخش زیادی از «غلامرضا لبخندی» مرورِ دراماتیزه شدهی زندگی و مرگ این قاتل معروف و مقتولیناش است. تقریباً برجستهترین نکاتِ زندگی و قتلهای خفاش شب، از آنچه در روزنامههای آن سالها نوشته میشد تا آنچه میتوان حالا در اینترنت پیدا کرد، در این اجرا بازسازی/بازگویی میشوند و اجرا را میتوان مروری محققانه دربارهی این سوژه دانست. پس روایتِ رسمی از قاتل و قتلهایش دقیقاً نود و نه درصد اجرا را شکل میدهد، فقط با سروشکلی تئاتریشده. «غلامرضا لبخندی» در طول یک ساعت و نیماش در سطح ماجراهای خفاش شب باقی میماند: یک بار سعی میکند با خوانشی روانکاوانه و با چنگزدن به خاطرهای در ذهن فاتل ، قتلهایش را حاصل ترومایی بداند که هرگز از آن رهایی نیافته. یک بار سعی میکند روایتی دراماتیک (به معنای اشکوآهیاش) از زندگیِ مقتولها به دست دهد اما به جای واکاویِ شوکِ احساسیِ قربانیان حادثه، شوک احساسی را به تماشاگر منتقل میکند و با در آوردنِ اشک تماشاگر راه را برای تحلیل وضعیت روانی آدمهای قصهاش میبندد.
اجرا دقیقاً همان جایی که میتواند وارد خوانشی بحرانیتر از وقایعِ خفاش شب شود پروندهاش را میبندد و در عوضْ یک شوکِ دراماتیک (که جذاب هم هست) تحویل مخاطباش میدهد. دقیقاً همان جایی که ماجرای خفاش شب میتواند به ساختاری کلانتر و چرخهی معیوبی وابسته به ساختار دولت برای تولید قاتل اشاره کند و مسئلهی خفاش شب را از یک ترومای شخصی به ترومایی جمعی و بسیار فراگیرتر پیوند بزند، قاتل اعدام میشود. درست شبیه بستهشدنِ پروندهی غلامرضا خوشرو بعد از اعدامش و رهایی قاتلین سازمانیافتهای که جنایتهایی به مراتب بزرگتر را مرتکب شدند.
در سال ۹۸، بعد از گذشت ۲۲ سال از پروندهی خفاش شب و رو شدن بسیاری از خطوربطهای آن قتلها و قتلهایی که پس از اعدامِ خوشرو آمدند، بازنماییِ حداکثریِ همان اسطورهای که در دهه هفتاد در ذهنها ساخته شده بود و روایتِ دقیق وقایع چندان گامی رو به جلو محسوب نمیشود. چرا که مسئلهی سال ۹۸ بیش از آنکه «غلامرضا خوشروها» باشند، «حمید رسولیها» هستند.
مرور اجرای «غلامرضا لبخندی» کارگردان: کهبد تاراج
مردمِ بیلبخند و رسولانِ بیخدا نویسنده: قاسم نجاری

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها