شش خلافکار امریکایی در آسایشگاهی روانی نزدیک به یک تأسیسات هستهای دور هم جمع شدهاند تا مأموریت محول شده توسط دولت را به سرانجام برسانند. برای اینکه ناشناس بمانند خود را به دیوانگی زدهاند تا سر بزنگاه بتوانند وارد عمل شوند.
به دلیلی ساده و سرراست صحبت از «گریز از مرکز» بدون بررسی نمایشنامهاش ممکن نیست؛ نبود ایدهای برای اجرای آن. تأسیساتی هستهای نزدیک به یک آسایشگاه روانی ساخته شده است. خلافکارهای حرفهای برای ناشناس ماندن اسم آدمهای معروفی را برای خود انتخاب میکنند که از مرگشان دستکم صد سال میگذرد. ادیسون، شکسپیر، نیوتون و... . کاراگاه با وجود اینکه میداند همهی تازه واردهای آسایشگاه خلافکارهای درجه یک امریکایی هستند، در کمال خونسردی منتظر است تا یکی یکی بیایند و خودشان را معرفی کنند. دکتر و پرستار حتا یک لحظه هم شک نمیکنند که ممکن است با یک مشت خلافکار طرف باشند. به نظر میرسد تمام آدمهای روی صحنه و خارج از صحنهی داستان از ضریب هوشی بسیار پایینی برخوردارند و حتا یک لحظه هم در مورد موقعیتی که در آن گرفتار شدهاند، فکر نمیکنند. اگر قرار باشد به فن شعر ارسطو ـ اگر ترجمهی درستی برای کتابش باشد ـ اتکا کنیم و آدمهای کمدی را پستتر از خودمان در نظر بگیریم، این سؤال پیش میآید که اصلاً چه معیاری برای در نظر گرفتن پستتر و والاتر وجود دارد؟ طبقهی اجتماعی بهترین گزینه است؟ کمدی با توجه به یک سنت تاریخی تئاتری با متر و معیارهای متغیرش، کماکان آدمهایی را به نمایش درمیآورد که تصمیمات، اعمال و حرفهایشان در موقعیتهایی بهخصوص، باعث خندیدن تماشاگران میشوند. موضوع مورد مناقشه به عمل رساندن همین فعل است، خندیدن. قصههای بدون پیچوخم، تیپهای آشنا، تکیهکلامهای مخصوص، شوخیها و موقعیتهایی با بار جنسی و سرهمبندی داستان در دقایق پایانی. همگی را میتوان در یک سریال/ شوی تلویزیونی مشاهده کرد. تمام اینها برای تربیت مخاطبی در نظر گرفته شدهاند که پول بدهد، وقت بگذارد و بیشتر از این خود را با چیزی که دیده درگیر نکند. «گریز از مرکز» تمام این ویژگیها را بیشتر از استانداردهای تلویزیونی رعایت میکند.
وقتی در تمام لحظات نمایش و لابهلای تکتک دیالوگها محض خنده گرفتن از تماشاگر، اقسام توهینها به هر نوع و گونهای گنجانده شده باشد، آنوقت است که ایدئولوژیِ نفوذ کرده در زبان بیش از هر چیزی پرده از این ساز و کار به ظاهر ساده برمیدارد؛ نجس و بیمصرف دانستن سگ، توهین قلمداد شدن عنوان بیمار روانی، حقیر شمردن نویسنده، دکتر، زنها و... همانچیزی را عیان میکند که ایدئولوژی حاکم در پس ذهنها نشانده و زبان راه خروج و نشاندهندهی آن است.
مشخص نیست «گریز از مرکز» قرار است از چه مرکزیتی بگریزد. بیش از هر چیزی در مرکز تئاتر خصوصی ایستاده و همان انتظاری را برآورده میکند که آفت خصوصیسازی به جان تئاتر انداخته است؛ استفاده از کمدی، چهرههای دیده شده در تلویزیون و قاب سینما، داستانی سطحی و کمخطر و نمایشی تهی از تئاتر برای خالی نبودن سالن و درآمدزایی بیشتر.
مرور اجرای «گریز از مرکز»؛ کارگردان: احسان اکبرنژاد
مواد لازم برای ساخت کمدی نویسنده: حسین نیرومند

رای منتقد: 0.5
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
APZFLwtn 14 ماه پیش ( ساعت 3 : 14)
jRhxsDtNMmFckK
nqAsErMTeDIvfWoh 14 ماه پیش ( ساعت 3 : 14)
ZyUOzfodEtVMiKg
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها