یک کارخانهی ریسندگی با کارگرانی که همگی زن هستند در شرف تعطیلی است. کارگران سخت مشتاق بقای کارخانهاند زیرا بقای خودشان هم وابسته به چرخیدن چرخ کارخانه است. سخنگوی ارشد کارگران پس از چهار ساعت گفتوگو با کراواتیها که رؤسای کارخانه هستند، خبر از ادامهی کار کارخانه میآورد منتهی مشروط بر اینکه هر کارگر قبول کند تنها هفت دقیقه از زمان استراحت روزانهاش کم کند و به کار بپردازد. هفت دقیقه از نظر کارگران مقدار ناقابلی است در برابر ادامهی کار کارخانه اما ارشد نظری دیگری دارد.
روایت منسجم و قصه مهمترین ویژگی این اثر است. میتوان با خیالی آسوده نشست و قصه را دنبال کرد و با اوج و فرود آن همراه شد. نویسنده این نمایشنامه استفانو ماسینی است. پیشتر کاری از او ترجمه و اجرا نشده است اما اجرای همین متن میتواند معرف خوبی برای او باشد. فضای اعتراضی موجود در نمایشنامه به صورت قیام قشر کارگر علیه سرمایهدار اتفاق جدیدی نیست اما انتخاب کنشگران زن جسورانه و متفاوت است. با اینکه در هر قدمی که متن برمیدارد قدم بعدی قابل حدس است اما ایجاد تعلیقهای بهجا و منطقی که تماماً در کشوقوس دیالوگها اتفاق میافتد همچنان هیجان قصه را تا به انتها حفظ میکند. تعلیقهایی که کارگردان هم به خوبی آنها را درک کرده و با اضافه کردن عناصری مانند سکوت و موسیقی بدان پرداخته است. از ورودیِ اجرا که به متن بنگریم بهنظر میرسد نمایشنامه تنها گزینهی حرافی را برای پیشبرد قصه برگزیده است و اجرا هم بیچونوچرا این را پذیرفته است؛ بنابراین در تمام طول مدت اجرا بیوقفه با حرف و شعار مواجهیم. حجم حرافی به قدری بالاست که گاهاً بازیگران هم به آنچه میگویند اشرافی ندارند. بازیگرانِ اثر خارجی هستند. طبق معرفی کارگردان در رورانس، تمامی آنها افغان هستند. بازی بازیگران در سطح باقی مانده است و فاقد کنشگری است. کنشگری نه به معنای عمل خاص فیزیکی یا هرچیزی شبیه به آن بلکه سادهترین اعمال در واکنش به دیالوگها. عموماً با بدنهایی سردرگم و بیکار در صحنه مواجهیم و اگر کاری هم صورت بگیرد بهقدری مصنوعی است که گپ عمیقی بین تماشاگران و صحنه میاندازد. این سادگی که در بازی نتیجهای منفی داشته اما در طراحی صحنه خوب جواب داده است. صحنهای متشکل از چند تکه پالت چوبی پخش در جایجای صحنه و چند ردیف ریسمان بنفشرنگ در انتهای صحنه نمایانگر کارخانهی مدنظر است و بیشیلهپیله مانند کارگران. اما چنین دکور بیآلایشی فضای خالی زیادی پدید میآورد که مستلزم چیدمان دقیق بازیگران در صحنه است.
متأسفانه نبود میزانسن مشخص، شلختگی و عدم توازنی را برای صحنه به همراه دارد که به سردرگمی بازیگران هم دامن میزند. تمهید کارگردان برای سرحال آوردن تماشاگر پخش موزیک و رقص گروهی بازیگران است که به بهانهی شادیِ موفقیت یا تغییر فضا بهکار میرود ولی فقط یکجا درست کار میکند، آن هم پایان نمایش و لحظهای است که کوچکترین عضو شورای تصمیمگیری کارگران باید رأی خود را مبنی بر موافقت یا مخالفت با شرط تعیین شده اعلام کند و رأی او سرانجام نمایش و نقطه عطفی در سرنوشت کارگران است. اینجا موسیقی و تعلل بازیگران و ردوبدل کردن نگاههایشان همان جنس تعلیق نفسگیری را پدید میآورد که صحبت آن رفت. در نهایت هم پیش از اعلام رأی نور میرود و بار این مهم به دوش تماشاگر میافتد.
مرور اجرای «۷ دقیقه»؛ کارگردان: آرش عباسی
۹ زن خشمگین نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها