هَلا: (صوت) ندا باشد از برای آگاهانیدن و تنبیه کردن، و در طعنه زدن مکرر کنند...
ـ لغتنامهی دهخدا
با صدای زنگ مدرسه، تماشاگران را در چند صف تقسیم میکنند و با حفظ صفوف به زمین مجاور «عمارت روبرو» منتقل میکنند. آنجا سازهای مشابه کارگاه پروژههای عمرانی قرار دارد که نوجوانانی، کارگران آن هستند. تماشاگران به نوبت تصویر کلاس درسی که اجرا قرار است در آن ادامه یابد را با عینک ویآر (واقعیت افزوده) تماشا میکنند و همزمان کارگری با بلندگو آئیننامهی انضباطی کارگاه را قرائت میکند. سپس تماشاگران به صفوف خود در حیاط عمارت بازمیگردند و آئیننامهی انضباطی اجرا برایشان قرائت میشود. با پایان نطق ناظمینِ اجرا، تماشاگران به کلاس درسِ ساختهشده روی پشتبام عمارت (با آئیننامهی انضباطی محیط آموزشی آویزان در آن) منتقل میشوند و در نیمکتهایشان جامیگیرند. نوجوانان این بار در نقش دانشآموز وارد محیط شده و تا پایان زنگ، بیوقفه در محیط حرکت میکنند. در حین حرکتِ دانشآموزان، ناظمان اجرا با ویژگیهای تیپیکال ناظمان نظام آموزشی، به کنترل آنها میپردازند.
اجرا از همان آغاز، مخاطب را تحتِ کنترل میگیرد، از حاشیهی امنِ «جایگاه تماشاگر» بیرون میکشد و تا پایان هم ناظر و هدایتکنندهی اعمال او باقی میماند. مخاطب در «کلاس» به واسطهی حذف فاصلهی میان محدودهی اجرا و جایگاه تماشاگران، خود را همچون دانشآموزان، تحت سیطرهی این کنترل حس میکند و استقرارش در حدود تنگ و معذّب نیمکتها، این وضعیت را بر بدن او نیز اعمال میکند. بهاینترتیب، اجرا در نخستین سطح، در لحظهی حاضر، تجربهی وضعیت کنترل و سرکوب را برای مخاطب بازمیسازد. در سطح بعدی نیز با بازنمایی سرکوب دانشآموزان توسط «ناظم»هایی با لباس، لحن و رفتاری که خاطرات دوران تحصیل را تداعی میکند، تجربیات پیشینی مخاطب از وضعیت سرکوب را نیز فرامیخواند. تجربهی تنش و اضطراب حاصل از استقرار در موقعیتِ همنشینی با وضعیت مشابهی که در نظام آموزشی تجربه میشود، «تعامل بین آگاهی و عمق تجربه را فعال میکند»۱ و به مواجههی مخاطب با تأثیرات عملکرد سرکوبگرانهی نظام آموزشی موجود منجر میشود.
پس از گذشت حدود 2 ساعت از اجرا و با به صدا درآمدن زنگ تفریح، فرصت چند دقیقه استراحت برای تماشاگران و دانشآموزان مهیا میشود. با بازگشت به کلاس، ساختار اجرا تغییر پیدا کرده و اجراگران موقعیتهایی از نمایشنامههایی چون دیکته، زاویه و... را بازی میکنند و رفتهرفته جای عوامل سرکوبگر و سرکوبشونده عوض میشود. وقایع نیمهی اول اجرا، اینبار با خشونت بیشتری تکرار شده و در پایان اجرا، با انتقال تماشاگران به پلتفرم عمارت روبرو، حلقههای سه، چهارنفرهی گفتوگو با موضوع دلخواه بین تماشاگران و اجراگران نوجوان شکل میگیرد.
این ساختار، نیمهی دوم این اثرِ چهارساعته را با تکرار موقعیتهای نیمهی اول، به ماراتنی کسالتبار بدل میکند. با آوردن موقعیتهای نمایشی از نمایشنامههای مذکور، ناگهان شروع به قصهگویی میکند و فاصلهای میان بازیگران و تماشاگران ایجاد میکند که ارتباط مخاطب با اثر را مختل میکند. در چینش و نشانهگذاری موقعیتها با استفاده از دایرهی نشانگانِ تکراری و سَرراست، به زیادهگویی و شعارزدگی دچار میشود. بخش پایانی اجرا نیز نسبتی با بخشهای دیگر برقرار نمیکند و ضرورتی برای وجودش به نظر نمیرسد. اجرا، اینچنین، مواجههی عمیق و تأثیرگذار مخاطب با «تجربهی حضور در یک سیستم سرکوبگر، همراه با مخلفات اضافه» را به پایان میرساند.
۱- در کتاب «نظریه در تئاتر»، نوشتهی مارک فورتیه، ترجمهی فرزان سجودی/ نریمان افشاری، چاپ دوم صفحهی 47؛ در توضیح پدیدارشناسی در تئاتر در نقل قولی از «استیتز» آمده است: «[تئاتر] کار اصلیاش بازنمایی جهان نیست، بلکه تئاتر بخشی از جهان است؛ و کارش آن است که تعامل بین آگاهی و عمق تجربه را فعال کند.»
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها