دختر جوانی طی رابطهای نامشروع باردار شده است و حالا پدرش در حال مواخذهی اوست. دختر از جواب به پدر سر باز میزند و تاکید دارد که پسر را بهعنوان عضوی از خانواده بپذیرد. در نهایت پدر، دختر را به کس دیگری(احتمالا برادر) میسپارد تا بلکه او تهوتوی قضیه را دربیاورد. در این اجرا تنها دو اجراگر-بازیگر حضور دارند که مدام تغییر هویت میدهند و در برخی بازهها بهنظر میرسد خودشان هستند فارغ از هر نقش و کنشی. متن (اگر قائل باشیم که چیزی بهنام متن در این اجرا وجود دارد) در کنار این روایت، گوشهچشمی هم به مولانا وشمس دارد. تا همینجا میتوان چنین نتیجه گرفت که اجرا سعی دارد تم عشق ممنوعه در داستان شمس ومولانا را با ترجمانی جدید و احتمالاً شخصی بهشکل موازی در کنارهم دنبال کند. از اینرو شخصی که در آخر اجرا مرد با چیزی شبیه بازی بیسوالی در مورد مکانها مانند نام خیابان، پلاک، نام مکانهای جزئیتر داخل یک خانه، سعی دارد تا محلی که دختر وپسر در آن سکس داشتهاند را پیدا کند. و در تمام این مدت بهنظر نمیرسد که درحال نقش بازی کردن باشند ونسبت به شرایط واکنش طبیعی نشان میدهند.
تمام این پیچیدگیهای روایی زمانی پیچیدهتر میشود که پای تکنولوژی به میان میآید. در تمام طول مدت اجرا دستگاهی به سر زن وصل است که میزان آرامش و تمرکز او را ثانیه به ثانیه میسنجد. بازهی سنجش صفر تا صد است. همین اعداد شروطی را برای اجرا تعریف میکنند که کارگردان پیشاز شروع و یا در بین اجرا آنها را با تماشاگر قرارداد میکند. مثل اینکه «تا زمانی که آرامش تینا (بازیگر زن) به فلان عدد نرسه اجرا شروع نمیشه». در واقع با این عمل بازیگر-اجراگر موظف است حضور ذهنی بالا و بعضاً والا را در طول اجرا حفظ کند. اما مشکل اینجاست که استفاده از ماشین در اجرای زنده حکم مرگ دارد! پیشبینی ناپذیر بودن بلایایی که برسر ماشین میآید روند اجرا را هم پیشبینی ناپذیر میکند. چنانچه در این اجرا هم دستگاه مکرراً دچار اختلال ناخواسته شد و موجب قطع ووصل اجرا گردید. مسئله دیگر پیشفرضی است که کارگردان برای اجراگر درنظر گرفته است؛ که اگر سطح تمرکز یا آرامش زیر 10 بشود اجرا متوقف خواهد شد. بعید است برای یک انسان سالم چنین اتفاقی بیفتد، در نتیجه موقعیتی استرسزا و مصنوعی برای مخاطب تولید میشود که همسو با طبیعت اجرا نیست.
در نهایت همانطور که از این نوشتار هم برمیآید سر وته نداشتن اجرا و حجم اطلاعات زیاد به گنگی میگراید که در بهترین حالت مخاطب را سرشار از «احتمال ها» میکند. احتمالهایی که هرکدام به نوبهی خود درست ولی از نگاهی دیگر نامحتمل می نماید. اجرایی است که خودش از حال خودش خبر دارد و چندان اصراری ندارد مخاطب را نیز در جریان قرار دهد.
مرور اجرای «حضور ذهن»؛ کارگردان: باسط رضایی
عشق ممنوعه نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها