مستطیل سفید رنگ کف صحنه با خطوط عمودی و افقی سیاه تقسیم شده است. در انتهای صحنه یک در، کاسه توالت زیر یک هواکش و جلوتر سمت راست صحنه یک وان قرار دارد. مکان حمامی است که مرد ساعات پیش از خودکشیاش را در آن سپری میکند. اثر روایتی ضد پیرنگ با الگوی جریان سیال ذهن از مواجهه مرد با گذشتهاش از تولد تا مرگ ارائه میدهد. مرد در وضعیتی جنونآمیز، با کیفیاتی پارانوییک، خاطراتی پراکنده از پدر، مادر، مادربزرگ و معشوقه نادیدهاش را به یاد میآورد.
روایت تا نیمه نمایش، مخاطب را سرگرم کشف جهان اثر و شناخت شخصیت محوری میکند و این چنین ارتباط مخاطب با اثر را حفظ میکند؛ اما پس از معرفی، موقعیت اولیه بسط نمییابد چرا که قطعات مونولوگ با تکرار اطلاعات پیشین در جا میزنند. طراحی بصری اثر اما در نخستین مواجهه موفقتر به نظر میرسد: همنشینی دکور و نور قابهایی چشمنواز آفریدهاند و با تفکیک بخشهای متفاوت مونولوگ از هم به مخاطب در طبقهبندی اطلاعات کمک میکنند، طراحی لباس به شکل بند ناف پیچیده دور جنین نیز ظرفیت خوانش متن را با حاضر نگه داشتن دو گانه مرگ/زندگی روی صحنه میتواند گسترش دهد، میزانسنهای پویا با اجرای مسلط بازیگر هم لحظهای چشم را از تعقیب صحنه پس نمیزنند. از این رو، این اجزا –حداقل تا نیمه- اجرایی «دیدنی» به ارمغان آوردهاند اما هر چه بیشتر سرگرم دیدن اثر میشویم، همنشینی اجزا مازاد کمتری به همراه دارد.
برای تبیین این ناکامی، دو گانه خوشگلی(Beauty)/زیباییAesthetic)۱) کارآمد به نظر میرسد. «این یک اعتراف است» با تکرار تکنیکهای متداول در آثار این سبک با همان کارکردهای تثبیت شده، با وجود ساخت اثری «خوشگل» از ایجاد یک تجربه زیباشناختی در مخاطب ناکام مانده است. تمهیدات محافظهکارانه کارگردان (با انتخاب تکنیکهایی –بخوانید شابلونهایی- که امتحانشان را پس دادهاند!) به تجربه تازهای در فرم منجر نمیشوند و در مواجهه با سوژه اثر هم مازادی ندارند. از این رو مفاهیمی نظیر مرگ، هویت، عشق و... که به میانجی قصه به اجرا فراخوانده میشوند؛ هیچ یک به مسئله اثر -و در نتیجه مخاطب- تبدیل نمیشوند.
۱- دو گانهای که ئاوات باریکیان (عکاس) به تازگی در یادداشتی در صفحه اینستاگرامش پیشنهاد کرد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
uokrpojzti 25 روز پیش ( ساعت 3 : 1)
Muchas gracias. ?Como puedo iniciar sesion?
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها