کوهستان خواب آشفتهای است که راوی برای تهران- این شهر کوهپایهای- میبیند. مسیر خواب از جنوب تا شمال خیابان ولیعصر است. بازیگر میان تماشاگران نشسته و خوابش را تعریف میکند. نقشهی خیابان ولیعصر کف صحنه را پوشانده است. نقشهای که به گفتهی راوی آن را مردم بر اساس تصورشان از تهران کشیدهاند. پس از دقایقی بازیگر میان تماشاگران میآید و روی نقشه مینشیند تا ادامهی روایتش را کوچه به کوچه، نشانمان دهد. چنانچه از خواب برمیآید، اتفاقات سیر علی و معلولی ندارند. واقعیت تجربیات راوی بناست با خیال بیامیزد تا در این آمیزش کودکی تا بزرگسالی او در خیابان ولیعصر طی شود.
هدف کوهستان دست گذاشتن روی حافظهی جمعی و همذاتپنداری مخاطب است؛ نقشهای که هر گوشهاش را عابرانِ خیابان ولیعصر کشیدهاند. بازیگر مستقیماً با تماشاگران حرف میزند تا تهران تنها در خواب او نباشد. صداهای ضبط شده از راننده تاکسیها تمهیدی دیگر جهت شنیدن صدایی دیگر است. بازیگر گاه آوازی میخواند و میخواهد که تماشاگران با او همراه شوند: «اگه همهمون با هم بخونیم خیلی خوب میشه» همهی آن چیزی است که نمایش کوهستان میخواهد؛ تهرانی متحدشده. این گزاره بناست ما را به پایان نمایش برساند. به میدان ونک. جایی که روایت در آن تمام میشود. چرا که به گفتهی راوی میدان ونک جاییاست که میتوان از آن به هر گوشهی شهر رفت و متفرق شد.
بازیگر لمیده بر نقشه، میخواهد با تماشاگر راحت باشد. صحنه عبارتاست از نقشه و پردهی پروژکتوری که در تصویر یک کرهی زمین را نشان میدهد. این ساده برگزار کردن جهت ایجاد صمیمیت است، اما در نهایت به تهی بودن دست اجرا منجر میشود. اجرایی که با طی کردن فرعی به فرعی خیابان ولیعصر میخواهد برای مخاطب تهراننشین خود با ایجاد تاثیر حسی، نوستالژیای طهران را برانگیزد، در صورت عدم همراهی، در خیابان طویل ولیعصر تنها میماند. بازیگر بارها خواهان همصدا شدن تماشاگران به وقت آواز خواندن است، اما تنها صدای اوست که شنیده میشود. اجراگر، تمام تلاش خود را جهت همراه کردن مخاطب میکند اما دلیل این عدم ارتباط، نپذیرفتن بازی او نیست، بل از نمایشنامهای است که از پوستهی شهر تهران-همان نقشه- فراتر نمیرود. برای مخاطبی که مسیر همین خیابان را طی کرده است تا به سالن اجرا برسد، التزام تماشای اثر فهم نمیشود؛ میتواند در همان خیابان ولیعصر بنشیند و تصویر گویاتری از شهر کوهپایهایش ببیند.
کوهستان، نمایشی روایتگر است. روایت این نمایش روایتی نو یا بحرانیکننده نیست. همهی آن گفتگوهای سادهای است که میتوان در سطح شهر تهران شنید. بازنمایی تهران همانگونه که هست. بیکه اشاره شود چه زیرمتنهایی این تهران را اینگونه ساختهاند. روایت زبان همان زیرمتنهاست. این بازخوانی فاقد اشاراتیست که تلنگرمان زند چه تهرانهای دیگری از طهران میتوانست ساخته شود. خاصیت نوستالژی این است که نگار این تهرانشدن کنونی طهران تنها سرنوشت ممکن آن بودهاست.
مرور اجرای: «کوهستان» کارگردان: آرش پروین
تهران طهران! نویسنده: زهره مولوی

رای منتقد: 0
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها