در بیستوپنجم اردیبهشت سال سیودو زنی به نام ژاله معین که مسئول میتینگهای ضدایرانی از سوی عوامل بیگانه در شهر تهران است، به قتل میرسد. قاتل شناسایی نشده است اما محققاً ستوان کاووس د. افسر ضداطلاعات مسئول این حادثه است. بااینحال، این واقعهای معمولی نیست. چیزهایی در این قتل وجود داشته است که همچنان نامعلوماند؛ چیزهایی که به کلمه درنمیآیند. همین «به توضیح درنیامدن» است که پروندهی قتل ژاله م. در سال سیودو را تا سالهای متمادی گشوده باقی میگذارد.
نمایش «مرثیهای برای ژاله م. و قاتلش» اقتباس از داستان «مرثیه برای ژاله و قاتلش» نوشتهی ابوتراب خسروی است. در داستان، ایدهی نوشتن دربارهی گشوده باقی ماندن پروندهی قتل در طول بازهای تاریخی اینچنین به کلمه درمیآید که کاراکترهای ژاله م. و کاووس د. چند بار در روایت تکثیر میشوند و گاه کنترل روابط این دو با یکدیگر از دست نویسنده خارج میشود. در اجرا، این ایده با محصور کردن روایت در مکانی بسته (خانهی ژاله م.) و حضور همزمان کاراکترها در قاب یکسویهی صحنه شکل میگیرد. داستان در سطور مختلفی به مصنوع بودن خود اشاره میکند (عملِ نگارش داستان)، و بنابراین به گونهای موسوم به «فراداستان» نزدیک میشود. اجرا به درستی عناصر نمایشی برای اقتباس از چنین داستانی را یافته است. به دنبال آن، کاراکترهای ژاله م. و کاووس د. گاهبهگاه از قرارداد صحنهای خارج میشوند، به دور خانهی ژاله حرکت میکنند و نقش مخاطب را در شاهدِ رخداد بودن به وی یادآوری میکنند. همچنین اجرا با قرار دادن کاراکتر نویسنده – خسروی- در مرکز روایت (و حتی به شکل بصری در مرکز صحنه) به دو هدف جامهی عمل میپوشاند: همانطور که گفتیم روند نوشته شدن داستان را در قالب اجرایی میسازد و همچنین در ادامه به نویسنده نقش «قاتل» میدهد؛ همچنان که کاووس قاتل ژاله است، نویسنده نیز با ادامه ندادن داستان و سرگردان کردن کاراکترهای خود در تاریخ قاتل هر دو است؛ با این تفاوت که قتل استعاری نویسنده سبب میشود تا قتل واقعی کاووس د. مورد سوال قرار گیرد، و هیچگاه از حافظهی تاریخ پاک نشود.
با اینحال، اجرا به کمال از امکاناتی که دارد استفاده نمیکند و پس از مدتی به توصیف مستقیم از علت تکرار چند بارهی قتل -که یک بار در گذشته حادث شده است و به پایان رسیده است- متوسل میشود مبادا مخاطبان در ابهام گیر کنند. تقریباً و به رغم یافتن نشانههای اجرایی برای داستان، تمام اطلاعات و نشانههای مهم را راوی برای مخاطب افشا میکند و چیزی برای کشف باقی نمیماند، یعنی اجرا با عجله در توزیع اطلاعات از طریق راوی از مخاطبی که تکثیر کاراکترها مشتاقش کرده است، اجازهی تخیل را میگیرد و درنتیجه پس از مدتی او را به رخوت و ملال دچار میکند. به تبع آن اجرا نیز از رمق میافتد.
«مرثیهای برای ژاله م. و قاتلش» موفق میشود نشانههای اجرایی متعددی را برای متنی که از آن اقتباس شده است بیابد، با اینحال گسترش «اجرا» پس از یافتن و ارائهی عناصر اجرایی برای پدیدههای غیرنمایشی متوقف میشود. درواقع، میتوان گفت که نمایش به موازات پیشروی در روایت، به نفع آن و برای جلوگیری از ابهام در داستان، به بهرهگیری از این امکانات ادامه نمیدهد . به بیان دیگر، اجرا خود را در منطقهی امن نگه میدارد. نتیجه آن میشود که اجرا پس از مدتی برای مخاطب ملالآور میشود و چنین به نظر وی میرسد که با وجود حضور ژالهها، کاووسها، قاتل/نویسنده و رخدادنِ حادثه بهمثابه کاراکتر نمایشی - که به بلندای تاریخ گسترده شده است- فضای صحنه همچنان خالی است.
مرور نمایش «مرثیهای برای ژاله م. و قاتلش»؛ کارگردان: میلاد فرجزاده
فضای همچنان خالی نویسنده: مهسا شیدانی

رای منتقد: 1.5
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
Waignnize 3 ماه پیش ( ساعت 5 : 42)
Keflex Nursing Mother enhate <a href=https://xbuycheapcialiss.com/>comprar cialis online</a> chergiedrize Tegretol Without Prescription
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها