اقتباس از داستان «دارالمجانین» جمالزاده، کانون شکلگیری اجراست. محمود، دیوانهای است که در اتاق انفرادی تیمارستان حبس شده و همان سرگذشتی که در داستان جمالزاده روایت شده را بازگو میکند. صحنه خالی است و بازیگر در مرکز ایستاده و در طول اجرا از محدودهی یک متریاش که کفپوشی با تصویر آسمان دارد، تجاوز نمیکند. دکوری که کنج یک اتاق با پنجرهای روی دیوارش را بازنمایی میکند، کج شده و از سقف آویزان است.
اثر راوی داستان پُرکِشِشی است. بازیگر بر حفظ ریتمِ روایت تسلط دارد. با پرداخت درخشان جزئیات بدن و بیانش، شخصیتها را به شکلی ملموس و تماشایی روی صحنه حاضر کرده است و همهی اینها باعث شده ارتباط مخاطب تا پایان با اجرا حفظ شود و متنی که بازگو میشود را دنبال کند؛ اما همین متن به پاشنهی آشیل اثر بدل میشود.
نمایش از فرمولی ساده و مناسب برای تولید انبوه تبعیّت میکند: تلخیص یک داستان بلند با راوی اول شخص مساوی است با یک نمایشنامه/ مونولوگِ آماده برای اجرا! مؤلف (؟!) در فرآیند اقتباس از داستان جمالزاده تنها به تلخیص متن –آن هم احتمالاً از روی اجبارِ محدودیت زمانی- بسنده کرده است. هیچ تمهید دیگری دیده نمیشود که ویژگیها و قابلیتهای رسانهی تئاتر و قالب مونولوگ یا نسبت میان دورهی زمانی متن اصلی و اجرای حاضر را درنظر گرفته باشد. در میان عناصر بصریِ اجرا نیز، تنها بدن بازیگر فعال است که آن هم در تناظر یکبهیک با کلام عملاً مازادی ندارد. آنچه میشنویم نیز تنها معطوف به کلام راوی است. این ویژگیها چنان اثر را از «تئاتر» تهی کردهاند که محصول نهایی صرفاً نوعی «کتاب صوتی» محسوب میشود.
این چنین «دارالمجانین» تبدیل میشود به تنها گزینهی «نقل مکان» برای ساخت روایت. نمایش، در بازخوانیِ اثر جمالزاده نیز در حفظ مضامین داستان ناکام میماند؛ چرا که داستان به نحوی تلخیص شده و پرشتاب روایت میشود که تنها دستاوردش معرفی اشخاص و مُرور تیتروار خُرده پیرنگهاست. در پایان برای پُرکردن جاهای خالی در نمایش «نقل مکان»، جا دارد مواردی چون «دراماتورژی متن غیرنمایشی برای اجرا» و «کارگردانی نمایش مونولوگ» را از نو مورد بررسی قرار داد.
مرور اجرای «نقل مکان»؛ کارگردان: فاطمه محمودی
نقلِ حکایتِ متارکه با عقل نویسنده: طهماسب مهدوی

رای منتقد: 0.5
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها