«نسخهی ویراستار» اجرایی است دربارهی فرایند نوشتهشدن یک نمایشنامه. نمایشنامهای که شاید همزمان با نوشتهشدن یک بازیگر آن را روی صحنه اجرا میکند. مونولوگی با یک بازیگر که چهلوپنج دقیقه سعی میکند همین فرایند را نشان دهد.
با شروع اجرا، روی صحنهی سالن انتظامی چند مکعب خاکستریرنگ دیده میشود. دری (شاید در یک کمد) در انتهای صحنه است و تکبازیگرِ اجرا با ریتمِ تند ویولن مجموعهای جملات را به سریعترین شکل ممکن ادا میکند. با این مقدمه، بازیگر فرایند حرفزدناش را آغاز میکند و پراکندهْ از چیزهای مختلفی میگوید: دربارهی خواب حرف میزند، از پروست و داستایوسکی و یونگ حرف میزند و مدام جملههایش را با جملههای ویراستاریشده عوض میکند. او در حال حرفزدن مدام مکعبها را جابهجا میکند و بیشترین مشغولیِ بازیگر به همین مکعبها میگذرد که با دقت آنها را جابهجا میکند. تصاویر پروژکتور هم روی این مکعبها میافتد؛ تصاویر جملههایی در حال نوشتن و اشکال انتزاعی.
تمام اجرای «نسخهی ویراستار» از همین جابهجایی مکعبها و حرفزدنِ بیوقفهی تکبازیگرش تشکیل شده است. اجرا تا نیمه در تلاش است به مخاطبش بفهماند این وضعیت، وضعیتِ نمایشنامهای است در حال نوشتهشدن. از جایی که مخاطب این وضعیت را تشخیص دهد، اجرا در دور باطلی میافتد که دوباره مکررات را تکرار میکند. توپِ ویرگول بارها و بارها از کمد بیرون میافتد و جملهها بارها و بارها ویراستاری میشوند اما دیگری پیشرویای در وضعیتِ بازیگر/کاراکتر نمایشنامه حاصل نمیشود. حتی تصاویر پروژکتور که معمولاً حداقل به جذابیت بصری صحنه کمک میکنند، در این اجرا نمیتوانند به ایستاییِ کشندهی کار کمکی کنند.
در «نسخهی ویراستار»، وضعیتِ برزخیِ کاراکتر بلاتکلیف نمایشنامهی در حال نوشتن بدل به وضعیت کلیت اجرا میشود. اجرا از بسطِ ایدهی تکخطی خود برای چهلوپنج دقیقه عاجز میماند و توانی نمیماند برای وَر رفتن با ایدهای که پتانسیلهای زیادی برای اجرا در اختیار میگذارد. کاراکتر نمایشنامه در بلاتکلیفی نویسنده گیر افتاده و اجرا در بلاتکلیفیِ وضعیت کلیاش. مخاطب کجاست؟
مرور اجرای «نسخهی ویراستار»؛ کارگردان: بهروز سالمی
همه گیر افتادهایم؟ نویسنده: قاسم نجاری

رای منتقد: 0.5
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها