در سال ۱۹۹۳ شهر اسلو میزبان نخستین توافق رودرروی رژیم صهیونیستی و ساف بود. نمایش اسلو هجوی بر این دیدار است. شخصیتهای نمایش، بدون تلاش بازنمایی واقعگرایانه، تیپی از سیاستمداران شرکتکننده در این مذاکره هستند. مذاکرهای که نمایش اسلو آن را بیاهمیتِ چندان به مفادش، همچون بزمی سیاسی/تاریخی برگزار میکند. گویی که بدنها (کرئوگرافی) و زبان (آواز) همزمان بر دو چیز دلالت دارند: جستوجوگری مجرای ارتباط و همزمان از ریختافتادگی آن.
در دو سو دیوارنویسها روی دیوارههای بلند سیمانی، و در مقابل تصاویر مستندی که روی پرده پروجکت میشوند ابزار رویارویی مستقیم مخاطب با امر سیاسی است. با وجود مستند بودن تصاویر، نمایش اسلو در پی دراماتیزه کردن رویدادی سیاسی و برکشیدنِ لایهای از آن نیست. بلکه موقعیت توافقنامهی اسلو به عنوان موقعیتی تاریخی/سیاسی که نگاهش نه به درون، که بیرون از خود است، ترسیم میشود. با وجود کمرنگ شدنِ اهمیتِ شخصیتپردازی و تاریخنگاری، فضاسازی به واسطهی زبانها و بدنها اهمیت مییابد. زبانها و بدنهایی که معرف گونهگونی و چندصدایی ذاتِ موقعیت است. رنگ در این اجرا یکی از آن رمزگانهایی است که معرف جبههی شخصیتهاست و حدود کاراکترها به همین جبهههای رنگین محدود است. رویکردی که نمایش اسلو اتخاذ کرده، هشیارانه در راستای موقعیتی است که آن را ترسیم میکند: فاصلهگذاری با کانسپت یا کانسپتگریزی( همانقدر رندانه که کنش سیاستمداران).
نمایش اسلو به واسطهی تعدد بازیگران و زبانها همهمهای تولید میکند که در طول تماشای اجرا با پیچیدگی خلط میشود. همان همهمهای که میتوان آن را در ذات هر کنش اجتماعی و بسامدی که تولید میکند، یافت. اما از اتفاق، رویکرد اجرا موقعیت سیاسی خود را سادهسازی کرده است. میتوان این سادهسازی را ایجاب همان نگاهِ از بیرون و ضرورت هجو دانست. اما نود و پنج دقیقه اجرا برای یک هجویه زمان زیادی است. با طولانیتر شدن نمایش، اجرا به سمت «مصرف کردن» ایدههای خود میرود و روی لبهی خطرناکِ از ریخت انداختنِ تمهیداتاش گام برمیدارد. وجود زبانهای عربی، عبری، کردی و... بنا به شخصیتهای نمایش کارکرد مفهومی دارند اما وارد شدن زبانها و لهجههای ایرانی مانند ترکی، شیرازی و... برای لحظاتی این تمهید را در حد «شیرینکاری» تقلیل میدهد. این اتفاق نه تنها در مورد زبان، که در مواجههی بازیگرها با بدنهایشان نیز اتفاق میافتد. وجود حرکات تکرار شوندهی جمعی تا جایی که تولید معنا یا تصویر میکند کارکرد دارد. مانند بسامدِ کنش و واکنشی که در بدن بازیگرها به ترتیب ایجاد میشود. اما در لحظاتی نیز بعضی حرکات از فرط تکرار، خود را از بیانگری تهی میکنند.
تا پایان نمایش، اسلو همچنان شخصیتهای تازهای از خود معرفی میکند. همین امر سبب میشود که مدام خون تازهای از هر کاراکتر به اجرا تزریق شود. خون مضاعف در شریان بدنی تاریخی: بدن به مثابه یک فیگور از سیاستمدار، یک کاریکاتور که با لکنت زبان به مذاکره نشسته است.
مرور نمایش «اسلو»؛ کارگردان: یوسف باپیری
مذاکرهی لکنت؛ هجوِ اسلو نویسنده: زهره مولوی

رای منتقد: 3
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها