آقای ۱۹۱۴ که در ابتدای ورود تماشاگران در پشتصحنه مشغول پا کوبیدن است پس از جایگیری آنها به میان صحنه میدود و قهقهای پیوسته به سمت مخاطبان رها میکند. این آقا حال مساعدی ندارد. خنده هایش، رفتارهای بدنیاش و شوخیهایش کمی بو دار است. ۱۹۱۴ با پیراهن سفید و کراوات باریک مشکی و شلوار نظامی در اتاقکی که دیوارهایش دیوار سالن است -و بزرگترین ضربه را به فضای اجرا میزند، زیرا مرزی که سعی میکند بین اتاق و سالن نشان دهد بههم میریزد وناخواسته درک مخاطب را از مکان اجرا کاهش میدهد- و دو تابلو در انتهای آن وصل است و کپهای خاک در گوشهای از دیوار تلنبار شده است قرار دارد. او از همان ابتدا بنا را میگذارد بر متکلموحده بودن.
گهگاه با مخاطبانش وارد بحث میشود، از آنها نظر میخواهد اما نظر آنها تغییری در نظر خودش ندارد و تمام ۶۰ دقیقه اجرا را حرافی میکند. از خودش شروع میکند به گفتن. از پدر و سه مادرش، از کتکهای خوردهاش، از خواهرانش که درکی از رفتارهای او ندارند، از پیوستنش به مکاتب هنری رایج در زمان خودش، از نظریه داروین و درنهایت از انجمنی هنری که آزاد است هرچه میخواهد خلق کند. در واقع تمام صغری کبری چیدنهایش برای این است که بگوید کیست و مخاطبان را مجاب کند (یا حتی نکند) که به انجمن هنری او بپیوندند. هر از گاهی در بین صحبتهایش وقفه ایجاد میکند تا برخی سوالات یا نظراتش را با مخاطبان به شُور بگذارد. فضای صمیمی و بگو بخندی که از همان لحظهی ورودش ایجاد کرده است باعث میشود تا مخاطبان بدون تنش با او همراه شوند. عمدهی مباحثی که پیش میکشد مباحث فلسفی پیرامون جبر و اختیار است. خودش معتقد است همهچیز بر پایهی جبر است و با هر ضرب و زوری شده این را به کرسی مینشاند حتی اگر نظری مخالف از سوی مخاطبانش دریافت کند. از آنجایی که سریع حرف میزند و بیتمرکز است زیاد پیش میآید که حواس مخاطب به سویی دیگر پرت شود اما شوخیها و جواب حاضریهایش حواس رفته را مجدد برمیگرداند. قدرت بداههپردازی بالایی دارد و همین میچربد به نداشتن هر تکنیک دیگری در بازیاش. در حین اجرا پیش میآید که نور عوض میشود و شخصیتهایی اعم از زن و مرد یا با البسهای مشکی یا لباس نظامی، عمدتاً با ساز و آواز وارد صحنه میشوند و پس از درنگی در اطراف ۱۹۱۴ یا نواختن قطعهای محو میشوند. تا آخرین لحظات اجرا حضورشان هیچ منطق و دلیلی را برنمیتابد. همچنین دری هست که در بین سخنان آقای ۱۹۱۴ به آن کوفته میشود و او با ترس و نگرانی به آن مینگرد واین حتی گنگتر از آن ماجرای ورود و خروج آدمهاست. هرچه به سمت آخر اجرا میرویم مسئلهی جبر واختیار هم پررنگتر میشود و بناست تا مخاطب به انتخاب خود در این انجمن عضو شود یا نشود.
همچنین ۱۹۱۴ که خود معتقد به جبر بود به مرور با کت و کلاه نظامی که به او پوشانده میشود به نماد یک جبر مطلق بدل میشود و خود را در شمایل یک افسر آلمانی فریادکش معرفی میکند. پس از کلی فریاد و ریخت وپاش در صحنه و گفتوگوهایی که راه به جایی نمیبرند، نور میرود و نریشنی پخش میشود با این مضمون که همکاران به بخش فلان مراجعه کنند، بیمار شمارهی ۱۹۱۴ دچار تشنج شده است. و همینجاست که مطمئنترین سرپوش بر تمام کموکاستیهای و بیمنطقیهای اجرا گذارده میشود.
مرور اجرای «اتاق ۱۹۱۴»؛ کارگردان: امید اشرفی
اعترافات یک دروغگو نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
JamesAbelf 24 ماه پیش ( ساعت 8 : 0)
My name is Pete and I want to share a proven system with you that makes me money while I sleep! This system allows you to TRY the whole thing for F R E E for a whole 30 days! That's right, you can finally change your future without giving up any sensitive information in advance! I signed up myself just a while ago and I'm already making a nice profit.
In short, this is probably the BEST THING THAT EVER HAPPENED TO YOU IF YOU TAKE ACTION NOW!!!
If you're interested in knowing more about this system, go to http://globalviralmarketing.com/?ref=qkgWOPkN5RoC1NWh and try it out. Again, it’s FREE!
You can thank me later
/Pete
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها