«چهار دختر درگیر گم شدن دختربچهای میشوند که هر روز پشت پنجره او را میدیدند».
جملهی بالا، خلاصهای از «قتلهای نیمهکاره» است که گروه اجرایی برای معرفی از آن استفاده کردهاند. برای فهم داستان راه بهتری جز این وجود ندارد: به سایت فروش بلیت سر بزنید و خلاصهای که گروه نوشته است را بخوانید.
چهار زن که ظاهرا در یک خانه زندگی میکنند، هرکدام ادای انسانهای افسردهای را درمیآورند که به نحوی با روابط عاطفیشان درگیر هستند. زنهایی که مورد خیانت قرار گرفتهاند یا به پارتنرشان مشکوکاند ولی جرأت بیرون آمدن از رابطه را ندارند. راهحل چیست؟ خودکشی یا کشتن طرف مقابل. پس تکلیف آن جملهی ابتدایی چه میشود؟
صحنه با کاشیهای سفیدی طراحی شده است که تا یک متر روی دیوار را میگیرند. بعد از آن قرنیزی قهوهای رنگ کاشیها را از کاغذ دیواری جدا میکند. آیفونی در سمت راست دیوار قرار دارد و پرترهی زنی در سمت چپ که محض رضای خدا هیچ اشارهای نمیشود چرا باید چنین تابلویی آنجا قرار بگیرد. نامادری مجنون دختربچه در محفظهای وسط صحنه دراز کشیده است. گهگاه بیرون میآید و اطلاعاتی در مورد دختربچه و خودش میدهد. در گوشهی سمت چپ فروشندهی سوپرمارکت نشسته و مونولوگهایی میگوید در مورد وقایعی که در نهایت به قتل دختربچه اعتراف میکند.
مکان، زمان و شخصیتهای «قتلهای نیمهکاره» نامعلوم است. روابطی در این میان شکل نمیگیرد تا از طریق آنها بتوان حتی به شناختی سطحی از آدمها دست پیدا کرد. اگر در طول اجرا چشمهایمان را ببندیم ولی تلاش کنیم خوابمان نبرد، چیزی را از دست ندادهایم. اجرا نه به عنوان یک نمایش رادیویی که شبیه به یک نشست نمایشنامهخوانی میماند. شیوهی اجرا سیاست خاصی برای ارائه ندارد. حلقهی رابطی بین دختربچه و آن چهار زن، دختربچه و فروشندهی سوپرمارکت، حتی دختربچه و نامادریاش شکل نمیگیرد. مونولوگهای فروشنده و نامادری با داستانهای چهار زن دیگر هیچگونه ارتباطی برقرار نمیکنند و این چندپاره بودن متن در وهلهی اوّل و به طبع آن اجرا مخاطب را میان یک صحنهی شلخته رها میکند. مخاطب نمیداند در اتفاقات در یک حمام میگذرد یا جایی دیگر. اگر آن مکان حمام است، تکلیفمان با کاغذ دیواری و آیفون و پرتره چه میشود؟ اگر حمام نیست پس کجاست؟ ناهماهنگی بین فضای القاناشده با متن و بالعکس، در بازیها و نحوهی ادای جملات توسط بازیگران نیز به چشم میخورد.
اگر فروشنده یا نامادری مونولوگی نیمساعته را ارائه میکردند، میتوانستند اجرا را از مهلکهای که در آن گرفتار شده تا حدود زیادی بیرون بکشند.
«قتلهای نیمهکاره» تکلیفاش با فضای تئاتر معاصر مشخص نیست. نه میخواهد با چند سلبریتیِ نابلد فروش کند، نه اجرایی دانشجویی است که بتوان اسم آن را یک تجربهی نصف و نیمه گذاشت، نه اجرایی شسته رفته است که ماحصل تجربهی چندین ساله باشد. این نوع از اجراها شاید دورخیزی باشند برای رسیدن به بدنهی اصلی تئاتر؛ اگر اصلا همچین بدنهای به شکلی سیستماتیک وجود داشته باشد. شاید خیلی بیراه نباشد اگر بگوییم ایندست اجراها مخربتر از اجراهای اسپیناس پالاس هستند. دلیل مشخصی دارد: روی شانههای قدرت گرفتهی آنها میایستند.
مرور اجرای «قتلهای نیمهکاره»؛ کارگردان: بهاءالدین مرشدی
خمیازهی کشدار نویسنده: حسین نیرومند

رای منتقد: 0.5
ارسال دیدگاه
دیدگاهها
vwoebgvzrl 5 ماه پیش ( ساعت 10 : 28)
Muchas gracias. ?Como puedo iniciar sesion?
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها