پسر میخواهد سیگار بخرد، دکاندار نمیفروشد، کابویها طرف پسر را میگیرند، پسر نقشهی ورود به بانک را به آنها نشان میدهد، بانک به سرقت میرود، سپردهی معدنچیان در بانک از بین میرود، دکاندار برای جمعوجور کردن خودش قصد زن گرفتن دارد، با زنش وارد حرفهی جدید چشمبندی میشود، شرطهای کلان میبندد، پسر را میکشد!
سرراست، گیرا، سرگرمکننده. اینها سه صفتی است که پس از تماشای این اثر و دریافت روایت آن به ذهن متبادر میشود. در پرداخت روایت از ترفند چرخش پاره روایات استفاده شده است. آنچه معین است کشمکش مابین پسر و دکاندار است. در بده- بستان این دو، روایات متعددی شکل میگیرند که هرکدام پیش از به نتیجه رسیدن قطع و سرآغاز روایت بعدی میشوند. نقطهی مشترک یا چرخشگاه این روایات متعدد نمیتواند شخصیت باشد زیرا در هر روایت اهمیت شخصیت به دیگری پاس داده میشود. زمان هم نیست چون میبینیم که به تندی در پیش است. مکان است که نقش محور را بازی میکند. مکان که به نظر یک شهر بهنجار و آرام است با ورود بیگانگان دچار تشویش میشود. تشویش به سود یک فرد تمام و او دارای سرمایه میشود. در بهترین حالت خیر این فرد شر است برای دیگر اهالی.
از همین روست که اجرا با کم کردن ابزار صحنه و سادهسازی تمرکز خود را بر روایت و زبانی نگه داشته که ملطف است. شهر را به مرز نور و تاریکی در صحنه که مانند یک پلان بدون جزئیات است با دکهای قابل جابجایی در میان آن کاسته است. لباس بازیگران با نشانههایی ساده با شخصیت آنها مرتبط شده است. برای نمونه دکاندار پیراهن خاکستری به تن دارد که جور است با شخصیت خنثی و تحت تأثیر او. تا جایی که با عناصر پیشبینی پذیر طرف هستیم همهچیز سرجای خود قرار دارد ولی آنجا که اثر به دست عنصر متحرک میافتد در سراشیبی قرار میگیرد. آنچه بازیگران بر صحنه خلق میکنند با آنچه در متن وجود دارد به ظاهر یکی است ولی در حقیقت دو دنیای جداست. چونی این جدا افتادگی ریتم متفاوت این دو بخش است. ریتم نمایشنامه و رفتوآمد دیالوگها بسیار بالاست ولی ریتم به اجرا درآمده حتی به نصف آنهم نمیرسد. شاید علیالظاهر فعالیت بازیگران زیاد و تمپوی آنها بالا باشد ولی ریتمی کُند و متفاوت در تکتکشان و بینشان در جریان است. سعی بر آن است تا زبان اجرا هم همانند زبان نمایشنامه دارای چین و شکنهای خاص خود باشد. تا اندازهای هم طبق نقشه پیش میرود، بازی بدنی بازیگران، رقص گروهی، لحظات هیجانانگیز، اجرا را به سمت یک شبه کارناوال منفرد میبرد که موجبات نزدیکی دو زبان را فراهم میآورد اما تفاوت ریتمها بین صدا و تصویر جدایی میاندازند!
مرور اجرای «رفتم سیگار بخرم ده سال طول کشید»؛ کارگردان: باقر سروش
آلگرو (allegro) در ضرب پایین نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 2
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها