سهگاه سه قطعهی کوتاه کرئوگرافی است که از دل کارگاههای مدرسه ۳۳ بیرون آمده. زمان هر اجرا حداکثر به ۱۵ دقیقه میرسد و به شکل پیوسته در یک سالن اجرا میشوند.
گاه اول تحت عنوان «کوارکها: ذرات رقصنده انرژی» به طراحی فرهنگ مدیری با ویدیویی مخدوش شروع میشود که در آن اطلاعاتی مِن باب ذرات تشکیل دهنده مواد میشنویم و منتهیالیه این ذرات به ریسمانهای انرژی میرسد. اجراگران/رقصندگان ابتدا بهصورت تکی سپس به شکل گروهی شروع به حرکت میکنند. بهنظر میرسد تمرکز بیشتر طراحی بر زمانبندی بدن و دریافت و انتقال تکانههای حرکتی است. اگر ایدهی کوارکها را در رأس اجرا قرار دهیم باید اعتراف کرد درک و دریافتی از آن حاصل نمیشود. در سطح بیرونی اجرا هم بدنها نمیتوانند راوی باشند (بدنها در تعامل با اجرا روایت نمیسازند)، صرفاً در مکان جایگیری میکنند و در یک ترکیب کلی بستهبندی میشوند. این ایرادی است که سهم بیشتر آن به خودِ اجرا و شکل طراحیاش برمیگردد و سهم کمترش به بدنهای دارای تنش.
گاه دوم تحت عنوان «عاری» به کارگردانی امیرعلی نجفی پشت بندِ اجرای پیشین در حالی آغاز میشود که مردی روی صندلی نشسته است و به موازات صفحهای با نور سفید حرکت میکند. همزمان با حرکت مرد نریشنی از بلندگوها پخش میشود. حرکات از محدودهی دست شروع، به مرور گسترش پیدا میکند تا زمانیکه مرد به جلوی صحنه میرسد و با ریتم موسیقی شروع به رقصیدن میکند. در همین حین دو نفر دیگر لباسهایی گوناگون به تن او میکنند. ایدهی اجرا در ارتباط با دریافتهای غیر ضروری از محیط اطرافمان است که مشخصاً منجر به تغییر شکل و در پی آن ماهیت بدن- هویت فردی- میشوند. این ذهنیت به عینیت تبدیل میشود اما لباس، عاملی ضد بدن/ با بدن است که استفاده از آن برای نشان دادن ایدهی مذکور خود محل مناقشه است. با توجه به پوشش نامتعارف دو نفری که لباس به تن مرد میکنند شاید لازم باشد نقش لباس در اجرا بهطور دقیقتری مشخص گردد.
گاه سوم با نام «فلیکر» و به طراحی کوروش محمدی و مریم فرحی با صحنهای خالی شروع میشود. چهار اجراگر/ رقصنده زن به نوبت وارد صحنه میشوند. وضعیت بدنی هرکدام بنا بر تغییر پوزیشن یکی از نقاط ثقلشان دِفرمه شده است. مدتی به همین شکل به بازی میپردازند تا اینکه شروع به انجام حرکاتی جزئیتر و هماهنگ میکنند. دو اتفاقی که در حین اجرا میافتد یکی درآوردن پوشش رویی لباسشان است و دیگری که مقارن با پایان اجراست، نمایش دادن شاشیدن سرپاست آنطور که برای آقایان اتفاق میافتد. چیزی که در این اجرا به نسبت دو اجرای دیگر به چشم میآید وجود یک حالَت است. اگر حالت را یک شکل دارای اتمسفر خاص خودش در نظر بگیریم، همان چیزی است که فلیکر از آن برخوردار است. هدفگذاری دقیقی در اجرا وجود ندارد، بیانیهای هم صادر نمیشود ولی روایت سر راستی را پیش میگیرد که از قِبَل آن به بیانگری میپردازد.
نقطه اتصال مشخصی بین سه اجرا وجود ندارد. تنها چیزی که آنها را گرد هم میآورد خاستگاه مشترکشان است که در ابتدا به آن اشاره شد. وجود چنین تجربههایی هرچند دست و پا شکسته بیشتر جنبهای حمایتی را دربردارد که در بهترین حالت منتهی به تشکیل گروههایی جسور و تجربهگرا میشود و در بدترین حالت قبلهی عالم اجراهای تجربی بهویژه در زمینهی حرکت میشود. شروع رقص در ایران سابقهی مطولی ندارد و بیشک در حال حاضر در خلائی مطلق غوطهور است. مَکِش این خلاء به وضوح قابل مشاهده است. هر تکنیک و ترفند جدیدی به محض ورود و فراگیر شدن بلافاصله به عنوان یک الگوی حرکتی غالب انتخاب و استفاده میشود. بدنها در این خلاء در فراز و فرودی مُفصل قرار دارند و نیاز به فراگیری الفبای بدن و حرکت و اصول اجراگری همچنان واجب الوجود مینماید.
مرور اجرای «سهگاه»؛ به سرپرستی: علیرضا کیمنش
تک یاختهایها نویسنده: بهنام دارابی

رای منتقد: 1.5
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها