«کاش هر روز هالووین باشه». این جمله را پسری به نام آگوست بیان میکند. او جلوی صحنه ایستاده است. در همان زمان، چند بچهی دیگر در انتهای صحنه به ردیف ایستادهاند، به او پشت کردهاند و ماسکهایی به پسِ سرشان زدهاند؛ چنین به نظر میرسد که تعدادی صورت و بدن یکشکل، بیحالت و دفرمه آگوست را زیر نظر گرفته است. «شگفتی» داستان آگوست است: پسری که با بیماری و تفاوتهایی در بدن و صورتش متولد شده است. او همیشه به دلیل ظاهرش که به نظر دیگران عادی نیست از مدرسه رفتن طفره رفته است اما خانوادهاش تصمیم گرفتهاند تا بالاخره امسال او را به مدرسه بفرستند. در ابتدا آشنایی با بچههای دیگر و دوست پیدا کردن برای «آگی» مشکل است. تفاوت ظاهریاش بچهها را میترساند. حضور آگی در مدرسه، بهتدریج وجود او را تبدیل به مسئلهی تمامی بچهها میکند. بچهها از ورای رودرروییشان با آگی، به روایت خود و درک تفاوتهایشان با دیگران میرسند. کمکم بچهها با آگی دوست میشوند و یاد میگیرند که چطور میشود دیگران را با وجود تمام تفاوتها بپذیرند و دوست بدارند.
نمایش بر دوگانیهایی بصری بنا شده است که معمولا آگوست را در یک سمت صحنه و بقیهی بچهها را در سمتی دیگر قرار میدهد. این دوگانیها در طول نمایش به تناوب میشکنند و گاهی نیز در آنها جایگزینی رخ میدهد و جای یکی از بچهها در این تضاد بصری با آگوست عوض میشود. در صحنهی سه سویهی نمایش که در ابتدا خالی است و تنها اجراگران – که بچههایی یازده تا سیزده ساله هستند – بر آن حضور دارند، به فراخور هر لحظه از نمایش اشیاء متفاوتی به بازی گرفته میشود. تصاویری نیز بر پردهی نمایش که بالای سر اجراگران وجود دارد مکانهای متفاوتی را که نمایش در آن میگذرد (مدرسه، اتاق و...) از یکدیگر تفکیک میکند. اما تمام آنچه اهمیت دارد حضور این بچههاست و روایتی که گرچه بیشتر مواقع از نظرگاه آگوست است، نقطهنظر بچههای دیگر را نیز شامل میشود. مهمترین بخش نمایش که میتوان چند صدایی را به بهترین وجه در آن یافت آن زمان است که بچهها مشغول توپبازی با یکدیگر هستند. هربار که توپ را برای یکی از میان خودشان پرت میکنند، آن بچه به میانهی صحنه میآید و تلاش میکند از شجاعانهترین کاری بگوید که تا به حال انجام داده است. اتصال روایتهای هرکدام از بچهها به روایت آگی، و شجاعانهترین کار او یعنی آمدن به مدرسه و آشنا شدن با این بچهها، مجموعهای برای مخاطب میسازد که ساده اما تاثیرگذار است.
«شگفتی» همانند دیگر نمایشهای کودک و نوجوان، علاوه بر سرگرمی به طور مستقیم هدف تربیتی و آموزشی را نیز زیر نظر دارد و تلاش میکند تا با اقتباس از رمان «شگفتی» مفهوم تفاوت، شناخت و دوستی را به نوجوانان بیاموزد. البته در این نمایش که تنها دو روز اجرا داشته است و نمایشی برآمده از کارگاههای «لیو» است، نیت آموزش بیشتر خود اجراگران نمایش را هدف قرار داده است. موضوع دیگری که اشاره به آن لازم است این مسئله است که تمام اجراگران این نمایش، «شگفتی» را در ابتدا با نامهای خودشان تمرین کردهاند و سپس بنا به شرایطی، به نام کاراکترهای رمان بازگشتهاند. تمرین کردن با نام خود در عین حال که فاصلهی میان کاراکتر و بچهها را کم میکند، کیفیتی خاص را که از «شخصی شدن» برمیآید به کل نمایش میافزاید. گرچه درک این نکات بیشتر از سمت بچهها/اجراگران اتفاق میافتد/ افتاده است، اما از جانب مخاطب نیز حس میشود.
مرور نمایش «شگفتی»؛ کارگردان: الکا هدایت
درس شجاعت نویسنده: مهسا شیدانی

رای منتقد: 3
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها