عبدالرحمان، شهروند/سربازی عراقی از مصایب و بلایای حملات ارتش امریکا به کشورش میگوید.
پیش از ورود به سالن نمایش، مردی که صورتش را با پارچهای سیاه پوشانده و لباسهای خاکگرفته به تن دارد، بین تماشاگران میآید. آبنباتی مقابل صورتشان میگیرد و میپرسد: «این اگر آبنبات است پس چیست؟» بعد فارغ از پاسخی که دریافت میکند، آبنبات را به تماشاگر مورد نظر میدهد. پشت سر او به سالن وارد میشویم و او از تماشاگران میخواهد هرجا میخواهند بنشینند و طبقه و مقام را فراموش کنند. (در حالیکه مسئول سالن اصرار دارد صندلیها از عقب پر شود!). عبدالرحمان از صندوق/جعبهای جنگی با لباسهایی پارهپوره و خاکی بیرون میآید و شروع میکند از زندگی در عراق گفتن. اینکه جنگ هر آنچه داشته را نابود کرده و خانواده و دوست صمیمیاش ـ سمیر ـ را از او گرفته است.
نمایش با آمیختن خطابه و ویدئوآرت سعی دارد هستهی مرکزیاش را تقویت کند؛ ضدجنگ بودن، مقابله با استعمار و در مذمت سیاستهای جنگطلبانهی دولت امریکا. تمام اینها در یک دقیقه از تصاویر ویدئوهای پخش شده و یا حضور بیکلام بازیگر با آن لباسها میتوانست مشخص شود. مسأله بر سر بسط و گسترش آنهاست. نمایش از چرایی وقوع جنگ، دخالت قدرتهای منطقه و آتشافروزی نیروهایی که جنگ برایشان سود اقتصادی دارد حرفی نمیزند. شیوهای که اجرا اتخاذ میکند همان روش رسانههای مسلط است؛ نمایشِ بخشی از واقعیت برای رساندن پیامی که در راستای سیاستهای اجرا قرار دارد. نمایش با عبدالرحمان بیدست و پا و سمیر شاعرمسلک در یک سو و سربازان و ارتش امریکا در سوی دیگر، جهان را در یک دوقطبی کهنه قرار میدهد؛ خیر و شر. خیر که مظلوم است و بیدفاع، ناتوان از هر کنش و دست و پا بسته. شر که قدرت دارد و کنشمند است. تمام دنیا برایش حکم عروسک خیمهشببازی را دارد. با منابع مالی و نظامی قدرتمند. نمایش در بند ارائهی تصویری احساسی و همدلیبرانگیز اجازهی فاصله گرفتن از جنگ و نگاه انتقادی را هم از خود و هم از تماشاگر میگیرد؛ از لباس پارهپوره و خاکآلود عبدالرحمان گرفته تا صحبت از حسرتهای زندگیاش که جنگ نه خانواده برایش باقی گذاشته نه دوست نزدیکی. تلاش نمایش با پخش ویدئوآرت و صحبت مستقیم با تماشاگر برای فاصلهگذاری، بیشتر از آنکه مخاطب را دور نگه دارد به دلیل درگیری چشم مخاطب برای درک تصاویر روی پرده بیشتر او را در نمایش و تصاویر غرق میکند.
«تاریخ مختصر صلح» در غیاب صدای دشمنی که ترسیم میکند تکصدا به نظر میرسد. حذف صداهای دیگر جنگ خاورمیانه _ چه در تأیید جنگ باشد چه ضد آن _ مسیری مشابه همان قدرتهای دولتی/رسانهای را در پیش میگیرد که قصد دارند جنگ را از آن خود کنند. رویکردی که هدفش جریحهدار کردن احساسات مخاطب باشد نه روشن کردن موتور تفکر انتقادی آن، ژست ضدجنگ بودنش همان مسیر ایدئولوژی جنگطلبها را طی میکند. احساسات جریحهدار شده، خواهان حذف دیگری/دشمن میشود و این شروع مسیری تازه برای جنگی تازه است. «تاریخ مختصر صلح» راهی برای خارج شدن از این چرخهی ساخت دیگری/دشمن در شیوهی ارائهاش نشان نمیدهد و به نظر میرسد قرار نیست صلح تاریخی داشته باشد؛ حال مختصر یا مفصل.
مرور اجرای «تاریخ مختصر صلح»؛ کارگردان: مجید نیرومند
چرخهی دشمنسازی نویسنده: حسین نیرومند

رای منتقد: 1
ارسال دیدگاه
خوراک آراساس دیدگاههای این صفحه خوراک آراساس تمامی دیدگاهها